او شیطان را بوسیده بود

نه متعلق به جایی است و نه تعلق خاطر به کسی دارد. شب‌ها تا صبح به کار نوشتن مشغول است و روزها با طلوع خورشید آن دم که مردم از سر بالین برمی‌دارند؛ او به رختخواب می‌رود. می‌گویند سالهاست که طلوع آفتاب را ندیده است. گفته می‌شود که طلوع او را ضعیف می‌کند و آن دم که خورشید از آسمان محو می‌شود و تاریکی شب از راه می‌رسد؛ او قدرت خود را باز می‌یابد و مشغول به نوشتن می‌شود. کسی نمی‌داند که او چه می‌نویسد و در سر او چه می‌گذرد. او تنهاست و هیچ همدمی ندارد. بعضی‌ها فقط، مدعی هستند که گاهی با ماه هم‌صحبت می‌شود. نه متعلق به جایی است و نه تعلق خاطر به کسی دارد. او شیطان را بوسیده بود.