باران که قطع شد از خانه بیرون بزن
مدیریت چهار سایت به طور همزمان کار آسانی نیست. خصوصاً که هم روی فرانت-اند و هم روی بک-اند آن کار کنی. هم سئو و هم امنیت و سرعت سایت را مدیریت کنی. در عین حال تولید محتوای هر چهار سایت هم به گردن خودت باشد. در این صورت روزهایی را پیش رو خواهی داشت که تاب و توان در خانه ماندن و زل زدن به صفحه مانیتور را نداری. نه جسماً و نه روحاً رمقی در تو نمیماند که بخواهی باز هم برای ده ساعت متوالی دیگر کار کنی.
در چنین روزی باید رفت بیرون و قدمی زد. خصوصاً که بارانی امده باشد و شهر را شسته باشد. گرد و غبارها را با خود برده باشد و به رود سن ریخته باشد.
شهر بعد از باران دقیق و صاف تر دیده میشود. انگار باران شیشهی عینک چشمهای ما را شسته است. در چنین مواقعی بیرون میروم و به همه چیز از نزدیک نگاه میکنم. یک بوتهی گل، یک کبوتر، یک شکاف دیوار که مأمن پرندهای گریخته از باران شده است و ...
گاهی باید کلیت زندگی را و آن همه کارهای ریز و درشت را رها کرد و آمد نشست پای لانهی مورچهها و ساعتی چند غرق در تماشای مورچهها شد. به جز این هم هست. اینکه باد برگ بوتههای ریز را تکان میدهد، گویی که میخواهد این بوتهی دو سانتیمتری را از جا در بیاورد ولی بوته مقاومت میکند. همین بوتهی کوچک با رنگ سبز روشن چندسال بعد یک درخت بزرگ میشود. پرندگانی که روی درختان این پارک نشستهاند و بعد از باران دارند آواز میخوانند. کفشدوزکها هم هستند. همهی اینها و خیلی چیزهای ریز دیگر در روزهای بارانی بهتر دیده میشوند.
ما آنقدر درگیر وجه ماشینی زندگی شدهایم که فقط به چیزهای بزرگ مثل ساختمانهای سر به فلک کشیدهی چند طبقه توجه داریم. یا این ساعتهای بزرگی که توی ایستگاه مترو کار گذاشتهاند. سرها همه به سمتی میچرخد که قطار میآید. در نهایت اگر از توجه به محیط فارغ شویم سرمان توی گوشی است. اما چیزهایی که از نظر ما کوچک هستند و به آنها توجه نمیکنیم شاید اهمیت بیشتری برای لذت بردن از زندگی و درک مفهوم زحمت و امید داشته باشند. کوچکهایی که بهتر از خیلی بزرگها در مقابل ناملایمات مقاومت کردهاند.
باران که قطع شد از خانه بیرون بزن، در شهر قدم بزن و به همهی این چیزهای کوچک دقت کن.
- ۹۸/۰۱/۱۹