دو قدم مانده به صبح

سلام خوش آمدید

راجع به رابطۀ دختر و پسری که می‌خواهند با هم آشنا شوند تا شاید ازدواجی سر بگیرد، خیلی صحبت نمی‌شود. ما یا از اساس راجع به رابطه حرف نمی‌زنیم، یا حرف‌هایی که می‌زنیم زیادی قاعده‌دار و ترسناک است!

تمام تلاش گروهی این است که اصل و اساس را بر بدبینی و فریب‌خوردگی بگذارند. بنابراین تمام قاعده‌ها و صحبت‌هایی که مطرح می‌شود بیشتر آموزش بهانه‌گرفتن برای رد کردن است تا روش درست آشنایی.

این نوشته در خصوص این است که وقتی وارد یک رابطه شده‌ایم از چه چیزهایی پرهیز کنیم تا بعداً در موقعیت خسران و چه بسا تحقیرشدگی و آسیب روحی و عاطفی نباشیم.

تجربۀ من و کتاب‌ها و مقاله‌هایی که خوانده‌ام می‌گوید که اگر دچار یکی از این 6 حالت نشوید در این صورت تنها چیزی که می‌تواند به رابطه آسیب بزند مرگ یکی از طرفین است. دلیل من برای این ادعا خیلی ساده است: این 6 مورد، بنیادهایی اساسی‌تر در شخصیت فرد دارند. اگر فردی دچار یکی از این خصلت‌های بد نباشد، یعنی احتمالاً خیلی خصلت‌های بد دیگر را هم نخواهد داشت.

ویژگی‌های یک رابطۀ موفق

بنابراین برای داشتن یک رابطۀ موفق:

  • ابتدا باید روشن کنید که هر دوی شما از سیستم ارزشی و فرهنگی یکسانی تبعیت می‌کنید.
  • سپس هدف‌هایتان را با هم چک کنید و مطمئن شوید که هدف‌های دراز مدت شما با هم تناقض ندارند و در کنار هم می‌توانید هم زندگی خانوادگی داشته باشید و هم هدف‌های شخصی‌تان را دنبال کنید.
  • و در نهایت چک کنید آیا یکی از این موارد در رابطۀ شما وجود دارد یا نه! اگر نه در این صورت بقیۀ مشکلات در طی رابطه و با گفتگو حل خواهند شد.

6 رابطۀ سمی که باید از آن‌ها فرار کنید!

  • رابطه با فردی که فکر می‌کند تباه شده است.

«آه من تباه شده‌ام!»، این ته حرف این آدم‌هاست. این افراد در جایی مانند شبکۀ اجتماعی اینستاگرام مرتب پست‌ها و استوری‌هایی در مورد این منتشر می‌کنند که «انسانیت کمرنگ شده است»، «کسی وفادار نیست و اعتماد از بین رفته است» و ... «آه من تباه شده‌ام».

یا در جمع‌های خانوادگی و چیزهایی مانند آن مرتب از این می‌گویند که زمانه خیلی بد شده است و اعتماد کردن خیلی سخت است و باید خیلی مواظب بود و چه و چه و در نهایت می‌رسند به این‌جا که خودشان همان آدم خوب قصه هستند که تنها مانده و کسی قدر استعداد او در تحصیل، خلاقیتش در کار و درکش در اقتصاد و شخصیت صادقش را نمی‌داند. آه او تباه شده است!

فکر نکنید که این فرد تنهاست و دارد با گفتن این حرف‌ها سادگی و مهربانی خود را به دیگران ثابت می‌کند. این افراد مانند عنکبوت هستند که ابتدا تور پهن می‌کنند و سپس وقتی طعمه گیر افتاد او را نیش می‌زنند. این افراد همیشه از تنهایی صحبت می‌کنند اما هر کسی که به آن‌ها نزدیک شود با لگد محکمی رو به رو خواهد شد.

دلیل این موضوع سمی بودن شخصیت این افراد است که دراثر تربیت غلط، سطح فکر پایین، مهارت‌های پایین ارتباط برقرار کردن و تجربه‌های تلخی که داشته‌اند فکر می‌کنند باید از همۀ عالم و آدم انتقام بگیرند. این حس انتقام جویی گاهی برای آن‌ها روشن است و خیلی از اوقات در ضمیر ناخودآگاه آنان نهادینه شده است.

حرف آن‌ها این است که به آدم‌ها اعتماد نمی‌کنند یا کسی لیاقت آن‌ها را ندارد و چیزهایی مانند این، ولی در واقع دارند از الگوی حاکم بر ضمیر ناخودآگاه خود تبعیت می‌کنند.

بنابراین وقتی کسی بیش از حد از تنهایی و بی‌وفایی و تباه شدن و چیزهایی مانند این صحبت کرد، بهتر است از او فاصله بگیرید. افرادی که بیشتر از تنهایی و رابطه و عشق و انسانیت و چه و چه حرف می‌زنند، بیشتر از بقیه در رابطه آسیب‌زننده و سمی هستند.

  • رابطه به فرد فلسفه‌باف

فرد فلسفه‌باف کسی است که در مورد موضوعات روز، آزادی، انسانیت، مسائل سیاسی و معضلات اجتماعی و چه و چه نظرات خیلی خوبی دارد و همیشه از این می‌گوید که «متاسفانه در جامعۀ ما ...» و بعد از این عبارت کلیشه‌ای ساعتی را به سخنرانی خواهند پرداخت، اما از او هیچ گاه عمل مفیدی نخواهید دید. او از همه چیزهای خوب فقط حرفش را می‌زند ولی در عمل فردی 100% بسته، محافظه‌کار، بخیل و منفعل است. اگر منتظر هستید که از او حرکت مثبتی ببینید باید بگویم که صد سال دیگر هم او هیچ حرکتی نخواهد کرد. او نه سخاوت عاطفی دارد، نه جرأت قدم برداشتن و نه حس مسئولیت پذیری، نه عمل‌گرایی و نه هیچ کدام از ملزومات دیگر یک رابطۀ سالم را دارد. او فقط مشغول فلسفه‌بافی است.

از نظر یک فلسفه‌باف «ابر و باد و مه و خورشید و فلک» مقصر هستند و او هیچ نقشی در مشکلات خودش ندارد. او منتظر است تا در اثر فلسفه‌بافی‌هایِ او تمام دنیا تغییر رفتار دهند تا او به دنیای رؤیایی خودش برسد. اما مگر آن روز می‌آید؟

از فرد فلسفه‌بافی که فقط حرف می‌زند به شدت فاصله بگیرید. چنین فردی مانند یک یخچال شیشه‌ای پر از خوراکی‌های رنگارنک و نوشیدنی‌های وسوسه‌انگیز است که متأسفانه درِ آن قفل است و به هیچ وجه باز شدنی نیست.

  • فردی که در جستجوی یک پدر یا مادر جدید است.

فردی که چنین ویژگی دارد در اثر تربیت غلط پدر و مادر به رشد کافی برای پذیرش مسئولیت در یک رابطه نرسیده است. او می‌خواهد وارد یک رابطه شود ولی منظور او از رابطه، یک رابطۀ برابر دو انسان مسئولیت‌پذیر نیست، بلکه در جستجوی یک مادر یا پدر جدید است که خرج و مخارجش را تقبل کند، او را تر و خشک کند و به یک معنا او را مانند یک بچۀ کوچک که هنوز نیاز به بستن پوشک دارد، جمع و جور کند.

چنین فردی به دلیل مهرطلب بودن، وابسته بودن و داشتن احساس عدم امنیت همیشگی، از شما توقع یاری، همدلی، محبت و توجه را دارد، اما شما هرگز از او همدلی، یاری، توجه و محبت نخواهید دید. لابد می‌پرسید چرا؟ خوب معلوم است! چون یک بچۀ 2 ساله نیاز به توجه، یاری، محبت و همدلی دارد ولی خودش نمی‌تواند در این زمینه‌های کاری برای پدر و مادرش انجام دهد.

این رابطه چیری به شما نمی‌دهد. جز اینکه بعد از مدتی فکر کنید کسی سوار شما شده است و دارد با تمام وجود از شما سواری می‌گیرد. 

  • رابطه با فرد ترسو

تا صحبت از ترس می‌شود همه یاد پریدن از ساختمان ده طبقه یا ایستادن جلو قطار و یا چه میدانم روبه‌رو شدن با مار و پلنگ می‌افتند.

بهتر است برای ترس دو معنای متفاوت در نظر بگیریم. یک ترس زیستی و دیگری ترس روانی.

ترس زیستی مانند همین مورد پریدن از یک ساختمان ده طبقه است. این ترس ناشی از این واقعیت است که اگر از بالای ساختمان ده طبقه بپرید زیست شما به خطر می‌افتد. ولی ترس روانی مانند ترس از شکست عشقی یا ترس از مردود شدن در امتحان ریاضی، ربطی به مرگ و زندگی شما ندارد. این نوع ترس‌ها منشاء روانی دارند.

در این نوشته منظور من از ترس، ترس روانی است. فرد ترسو دارای انواع خطاهای شناختی و مشکلات تحلیل و حل مسائل است. او یک متفکر استراتژیست و یک عملگرای با اراده نیست. بلکه در جا می‌زند و مرتب با کلی سؤال به ظاهر موجه همۀ امورات مهمِ رابطه را به تعویق می‌اندازد: «اگر ازدواج کنیم و توی خرج زندگی بمونیم چی؟ اگر ازدواج کنم و بعد به من خیانت بشه چی؟ اگر این کار رو بکنیم بعد اونجوری بشه چی؟ و ...»

نکتۀ جالب این است که او وقتی در موقعیتی بغرنج قرار می‌گیرد، همان وسط می‌ایستد و نه جرأت انجام دادن دارد و نه جرأت رها کردن! به همین خاطر ما دچار خطا می‌شویم و فکر می‌کنیم او متعهد است. نه او ترسو است.

چنین فردی با ایستادن لب آب تمام عمر شما را هدر خواهد و در نهایت هم داخل آب نخواهد پرید. بنابراین شما شنا کنید و بروید تا سرچشمه زندگی خود را بیابید.

  • رابطه با فرد پرفکشنیستِ ناراضی

پرفکشنیسم (perfectionism) را در فارسی کمال‌طلبی یا کمال‌گرایی ترجمه کرده‌اند که از نظر من اشتباه است. Perfect یعنی کامل! و بنابراین پرفکشنیسم را بهتر است کامل‌گرا یا کامل‌طلب ترجمه کنیم. یک پرفکشنیست فردی است که همه چیز را کامل می‌خواهد یا اگر آن چیز کاملِ کامل نباشد اصلاً آن را نخواهد خواست.

چنین فردی از همه چیز شما انتقاد می‌کند. هر چقدر هم مدل ماشین شما، خانه‌ای که خریده‌اید، درآمد شما و ... بهتر و بهتر شود باز هم او ناراضی است و شما رو مورد سرزنش و تحقیر قرار خواهد داد.

اگر چند سال تمام ورزش کنید و بهترین استایل (style) بدنی را به هم بزنید، باز هم او فکر می‌کنید مشکلی در شما هست. اگر هر چقدر هم که با او مهربان باشید او باز هم فکر می‌کند شما برای او کم گذاشته‌اید.

پرفکشنیست ناراضی یک فرد برتری‌طلب است که تنها یک هدف در دنیا دارد آن هم اینکه از همۀ آدم‌ها در همۀ امور برتر باشد. مشکل اساسی او در درون اوست؛ چرا که در اثر تربیت غلط و سیستم فکری اشتباهی که دارد همواره احساس حقارت می‌کند. مدام خود را با بقیه مقایسه می‌کند. تمام تلاش او این است که یک سر رو گردن از بقیه بالاتر باشد. او از هیچ چیزی لذت نمی‌برد و برای شما هم زندگی را زهر می‌کند.

از چنین فردی به شدت فاصله بگیرید. در غیر اینصورت در این مسابقۀ برتری جویی از نفس خواهید افتاد.

  • رابطه با فرد بدبین

فرد بدبین یک کارآگاه تمام عیار برای تجسس در تمام ابعاد زندگی شماست: «اون کی بود باهاش حرف زدی؟ اون کی بود بهت پیام داد؟ چرا اون یارو یه طوری به تو نگاه کرد؟ و ... » ممکن است این حرف‌ها مستقیم گفته شوند و یا اینکه گفته نشوند ولی شما تحت فشار قرار بگیرید و همیشه در مظن اتهام باشید.

بدبین‌ها خود را فردی زرنگ و مُحِق می‌دانند. آن‌ها این مجوز را به خود می‌دهند تا در هر بعدی از زندگی شما تجسس کنند. نه فقط در مورد شم،ا که در مورد همۀ آدم‌ها به همین شکلی بدبین هستند و مدام در حال ساختن داستان‌های مختلف در مورد آدم‌هایی هستند که حتی همدیگر را نمی‌شناسند. خطر بودن با این آدم‌ها فقط به خاطر تحت فشار بودن یا مورد آزار و اذیت کلامی و جسمی نیست، بلکه این افراد توهمات خیالی خود را به صورت واقعیت تجسم کرده و برای بقیه تعریف می‌کنند!

این را هم بدانید که بدبین‌ها از هیچ فرصتی برای چشم‌چرانی یا لاس زدن خودداری نمی‌کنند. آن‌ها از هیچ نوع رابطه‌ای با فرد متأهل یا مجرد رویگردان نیستند ولی در مورد شما هر نوع خیالی را واقعیت تصور کرده و شما را به خاطر کار انجام نداده مجازات خواهند کرد.

خیالتان راحت، شما هیچ کاری نمی‌توانید بکنید تا ان‌ها به آرام و قرار برسند. آن‌ها نوعی پارانوییا دارند که مدام رنجشان می‌دهد.

بدبین‌ها را فقط باید ترک کرد. تمام هم و غم ان‌ها تا زمانی است که از شما خبری بشنوند یا جلو چشمشان باشید، ولی وقتی مدتی از نظر آن‌ها غایب شدید دنبال سوژۀ جدید می‌گردند. بنابراین فقط توی غبار جاده گم شوید بعد از مدتی همه چیز به حالت عادی برمی‌گردد. بعد از جدایی هر چه بیشتر او را تحویل نگیرید و محل نگذارید او بیشتر در موضع ضعف و ناتوانی قرار می‌گیرد و از شما فراری می‌شود.

به نظر شما چه حالت‌های دیگری وجود دارد که رابطۀ سمی محسوب می‌شود و باید از آن‌ها دوری کنیم؟

  • اسماعیل

نظرات (۱)

خیلی خوب بود!

پاسخ:
خواهش میکنم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دو قدم مانده به صبح
آخرین نظرات