حالِ مادرهایمان را درک کنیم!
من آدم لیوان بازی هستم. هرجا که لیوانی ببینم که ازش خوشم بیاید، حتماً میگیرماش. فکرم هم در آن لحظات کار نمیکند و ممکن است هر مقدار پولی را بابت لیوان پرداخت کنم.
یک بار لیوانی را به قیمت 35000 تومان از متروی تهران خریدم که چون خیلی خیلی ازش خوشم آمد، برای دوستم هم که پیشاش میرفتم، یکی دیگر به هدیه بردم. ولی کمتر از یک ماه بعد همان لیوان را بندهی خدایی کنار خیابان ولی عصر تهران بساط کرده بود و 15000 تومان میداد. از همین طریق یک کلکسیون از لیوانهای ریز و درشتی با طرحها و رنگها و البته کاربردهای متفاوتی فراهم کردهام.
یکی برای هات چاکلت. برای اسپرسو تک شات از یکی و برای اسپرسو دابل شات از لیوان (لیوان برای اسپرسو!) دیگری استفاده میکنم، برای قهوه ترک در سایز استاندارد و برای موکا هر کدام لیوان مخصوصی دارم. برای خوردن شیر هم یک سایز «شیر» مانند دارم، که ناخودآگاه مرا یاد مرحوم پدربزرگم میاندازد چون توی کار ظرفهای بزرگ بود، من هم از این جهت به او رفتهام. برای آب خوردن و آب میوه خوردن و خلاصه برای هر چیزی یک لیوان مخصوص به خودش را دارم. یک قفسه از کابینت آشپزخانه هم به لطف همکاری صمیمیانه مادرم به این لیوانها اختصاص دارد. در کنار این لیوانها ظرف نگهداری چای سبز، چای سیاه مرغوب، دانههای قهوه، آسیاب قهوه، اسپرسوساز، قهوه جوش، فرنچ پرس و البته چند نوع بیسکویت و ... نگهداری میکنم! در طول روز هم معمولاً هم چندین نوع نوشیدنی اعم از چای و اسپرسو و شیراسپرسو، چای سبز و .. برای خودم درست میکنم. ناگفته نماند که گره داستانی همینجا آغاز میشود. هربار لیوانی را سریع به آشپزخانه میبرم و سریع برمیگردم به ادامهی کارها مادر ( با صدای مرحوم حبیب همه با هم مااااااااااااااااااادر ... ) سریع به لیوانهای نشسته یورش برده و نهضت جهانی و کمپین ملی مادرانه مبارزه با ظرف نشسته را به تحقق میرسانند. این برای من مدت مدیدی چالش بزرگی بود و هر چه خواهش میکردم که مادرجان من بعداً خودم میشورم، ایشان هم با لحن سرهنگ واری میفرمایند: «بعداً یعنی کی؟» به نظرم رسید که باید خودم متحول بشم و حال مادرم را کمی درک کنم. لذا مدتی است که تصمیم گرفتهام و اجرایی هم میکنم: «هر لیوان همان لحظه شسته میشود!» این روزها که مادر برای مراسمات احیاء و قرائت فاتحه و اخلاص بر سر مزار رفتگان (رفتگان شما را نیز خدایشان تعالی بیامرزاد) روستاست و من میخواهم با خیال راحت کمی اهمالکاری لذت بخش نمایم، میبینم که نمیشود! لذا حال مادر را درک میکنم که چرا اهمالکاری و شلخته بودن بچهها این همه رنجشان میدهد!
حالِ مادرهایمان را درک کنیم. خودمان کارهای خودمان را انجام دهیم. لیوانهای نشسته هم روی سینک ممنوع!
پ. ن. چندتا لیوان نشسته روی سینک زندگیتان دارید؟ از همین امروز و از همین الان شروع کنید به شستشوی لیوانهایی که شستنشان عقب افتاده، وسواس لیوان خریدن را هم کنار بگذارید. با همین مقدار لیوانها و بلکه با یکی دوتا لیوان هم میتوان لذت هرنوع نوشیدنی را چشید. حال مادر درونمان را هم درک کنیم و توی هیاهوهای پوچ اطراف گماش نکنیم. ساعاتی از روز را سکوت کنیم و بشنویم که ما را نصیحت میکند. نصیحت مادر خوب است.
4 تیر 95
- ۹۷/۱۱/۲۹