دو قدم مانده به صبح

سلام خوش آمدید

روز نوازش کردن دست‌های تو بود

پنجشنبه, ۱۴ تیر ۱۴۰۳، ۰۴:۱۲ ق.ظ

میدان انقلاب بود، خرداد بود، همان روزی که آب توی لوله‌ها می‌جوشید. هُرم گرما به صورت می‌خورد و عرق از چین پیشانی می‌سُرید. همان روزی که توی تاکسی نشسته بودیم و به سمت ترمینال جنوب می‌رفتیم. همان روزی که بوی پارچه‌ی صندلی می‌داد‌، بوی عطر تی‌رُز و عرق و دلتنگی. همان روزی که مریم حیدرزاده در تمام نوارهای کاست بود. حتی در ضبط تاکسی که رنگ دکمه‌هایش رفته بود. میدان انقلاب بود، غروب بود و همه چیز در هوا معلق بود؛ بوی خوش کاغذ کاهی پیچیده دور ساندویچ، بوی تند روغن سوختۀ مانده در ظرف سمبوسه، بوی دلشوره‌آور پوستری پاره که رویش نوشته بود: اندکی صبر سحر نزدیک است. میدان انقلاب بود. دلهره بود و ترس. روزی که آن نوجوان پانزده ساله با دهان باز و چشم‌های بسته توی سرم کوبید. همان روزی که سرخی خون روی چوب خیزران پاشید و بالا رفت. مثل وقتی که نی را تراشیدم و توی دوات زدم و برایت نوشتم: جام می و خون دل هر یک به کسی دادند. میدان انقلاب بود. گاز اشک‌آور بود و سرفه‌های پی‌درپی. همان روزی که آن آدمِ پشت بلندگو فریاد می‌زد و از آزادی می‌گفت. دود و آتش از میان بوسه‌های‌مان رد شد و بر صورت‌مان خنج کشید. میدان انقلاب بود. خرداد بود. همان روزی که آب در حوض وسط دانشگاه یخ زد. همان روزی که یکی از پشت‌بام دانشکده‌ی هنر‌های زیبا بالا رفت و پرواز کرد.همان روزی که برای آخرین بار خودم را در نی‌نی چشم‌های تو دیدم. همان روزی که تو جلوی کتاب‌فروشی با ناخن‌های بلندت بر پیراهن چسبیده به پوستم دست کشیدی و من مثل بادبادکی سبک شدم و کف پاهایم از زمین جدا شد. میدان انقلاب بود. شلوغی بود. کتاب‌های ممنوعۀ تلنبار شده روی هم بود، نگاه‌های ماسیده روی سینۀ دخترهای بزک کرده بود، عینک‌های دودی و عطرهای ارزان بود. سلام سینما بود، طعم گیلاس بود، نشستن در جلوی تاکسی و نوازش کردن دست‌های تو بود. میدان انقلاب بود. خرداد بود. همان روزی که مثل هیچ روزی نبود.

 

  • اسماعیل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دو قدم مانده به صبح
آخرین نظرات