کتاب متفکرانِ چپِ نو، برگردان فارسی کتاب Fools, Frauds and Firebrands: Thinkers of the New Left از راجر اسکروتن فیلسوف بریتانیایی با ترجمه بابک واحدی است. اسکروتن در این کتاب متفکرانی که بیشترین تأثیر را بر گرایشات چپِ نو داشته اند را با زبانی شفاف، بی ابهام و دقیق، زیرِ ذره بینِ نگاهِ انتقادی خویش گذاشته و گره از معنای زبانِ طرازنوینِ(Newspeak یا گفتارنو) ایشان گشوده است. پرسش اصلی او در این کتاب این است که چپِ امروز چه معنا و چه وضعی دارد، و از 1989 و فروپاشی شوروی تاکنون، چه مسیری را طی کرده است؟ و چطور آرمانِ طبقهی کارگر را فروگذاشته و چه چیزهای جدیدی را دستاویز خود کرده است؟
در بخشی از مقدمه این کتاب می خوانیم:
در کتابی پیش از این، که در سالِ ۱۹۸۵ با عنوانِ متفکّرانِ چپِ نو منتشر شده بود، مجموعهای از مقالاتم را گرد آورده بودم. در اینجا آن مقالهها را بازنویسی کردهام، ... در بابِ تحوّلاتِ جدیدی که روزبهروز اهمیت و تأثیرِ بیشتر مییابند نوشتهام- مثلاً در بابِ ”دستگاهِ مهملبافیِ“ فریبنده و غریبی که لکان، دلوز و گَتاری اختراع کردهاند، استراتژیِ زمینسوختهی ادوارد سعید در حمله به میراثِ ”استعماریِ“ ما، و بهتازگی احیاءِ ”نظریهی کمونیسم“ به همّتِ بدیو و ژیژک.
کتابِ قبلیِ من در اوجِ دورانِ پروحشتِ حکمرانیِ مارگارت تاچر منتشر شد، وقتی که من هنوز در دانشگاه تدریس میکردم، و روشنفکرانِ چپِ بریتانیا من را یکی از شاخصترین مخالفانِ آرمانشان، که همهجا آرمانِ انسانهایِ شریفِ بود، میشناختند. لذا کتاب با استهزاء و خشم روبهرو شد، و منتقدان در تفانداختن بر جنازهی آن گویِ سبقت از هم میربودند. انتشارِ آن کتاب پایانِ حرفهی دانشگاهیِ من شد، و منتقدان و یادداشتنویسان بر کتاب، بر شایستگیِ فکریِ من، و نیز شخصیتِ اخلاقیام، شکهایِ جدّی وارد آوردند. این خسران و از دست رفتنِ ناگهانیِ جایگاه، به حمله به همهی نوشتههایِ من انجامید، صرفنظر از این که ربطی به سیاست داشتند یا نه.
یک فیلسوفِ دانشگاهی در نامهای به لانگمن، ناشرِ کتابِ قبلیام، نوشته بود که، ”علیرغمِ میلِ باطنیام باید به عرضتان برسانم که بسیاری از همکارانم در اینجا (یعنی، در آکسفورد) بر این گمان هستند که دامانِ انتشاراتِ لانگمن- که انتشاراتِ محترمی است- بهسببِ همکاری با اسکروتن لکّهدار شده است.“ او در ادامه با لحنِ تهدید، ابرازِ امیدواری میکند که ”واکنشهایِ منفیای که این کتاب بهدنبال داشته، موجب شود لانگمن در آینده احتیاطِ بیشتری در انتخابِ سیاستِ نشرش به خرج دهد.“ یکی از پرفروشترین نویسندگانِ کتبِ آموزشیِ لانگمن هم تهدید کرده بود اگر انتشارِ کتابِ من ادامه یابد آثارش را به انتشاراتِ دیگری خواهد سپرد، و چنین شد که، مطابقِ انتظار، نسخههایِ باقیماندهی متفکرّانِ چپِ نو بهسرعت از کتابفروشیها جمعآوری و در اتاقکِ حیاطِ من انبار شدند.
از آن پس طبعاً میلی به بازگشتن به صحنهی چنین فاجعهای نداشتم. لیکن بهتدریج، در پایانِ سالِ ۱۹۸۹، عنصرِ تردید به دیدگاهِ چپها افزوده شد. حالا دیگر بیشوکم همه میپذیرفتند که هرآنچه به نامِ سوسیالیسم گفته، اندیشیده، یا انجام شده، بهلحاظِ فکری قابلِاحترام یا بهلحاظِ اخلاقی صحیح نبوده است. البته آگاهیِ من به این احتمال از حدِّ معمول بیشتر بود، و دلیلِ آن هم ارتباطِ نزدیکی بود که، در زمانِ نوشتنِ آن کتاب، با شبکههایِ زیرزمینیِ اروپایِ کمونیست داشتم. آن ارتباط موجب شد من از نزدیک شاهدِ ویرانی و تباهی باشم، و برایِ بیشترِ کسانی که دردسرِ مواجهه با این ویرانی و تباهی را از سر گذرانده بودند، بدیهی بود که شیوههایِ تفکّرِ چپ دلیلِ اصیلِ این ویرانی بودهاند. متفکّرانِ چپِ نو در نسخههایِ سامیزدات بهزبانهایِ لهستانی و چک منتشر شد، و پس از آن به چینی، کرهای، و پرتغالی هم ترجمه شد. آرام آرام، و بهویژه پس از ۱۹۸۹، بیانِ دیدگاههایم برایم آسانتر شد، و حرفِ ناشرم را پذیرفتم که کتابی جدید میتواند برایِ دانشجویانی که مجبورند مدام نثرِ بدهضم و چسبناکِ دلوز را بجَوَند، وِرد و جادویِ جنونآمیزِ ژیژک را جدّی بگیرند، یا باور کنند که نظریهیِ کنشِ ارتباطیِ هابرماس جز ناتوانیِ خودِ او در بیانِ آن و برقراریِ ارتباط با خوانندگانش اهمیت و معنایی دارد، فرصتی برایِ نفس کشیدن فراهم آورد.
خواننده از همین چند پاراگرافِ اول درخواهد یافت که این کتاب هیچ ابایی در بیانِ گفتههایش ندارد. ترجیح میدهم آن را نوعی اعلامیهی تحریکآمیز بخوانم. بااینحال، تمامِ تلاشم را کردهام تا خوبیهایِ نویسندگانی که بررسی کردهام را هم در کنارِ بدیهایشان شرح دهم. امیدوارم نتیجهی کار چنان از آب درآمده باشد که هرکس از هر عقیدهی سیاسی از خواندنِ آن سود برد.