دو قدم مانده به صبح

سلام خوش آمدید

تنهایی پرهیاهو

شنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ۰۲:۱۱ ق.ظ
هر چی از آدم‌های احمقی که دور و برم رو پر کرده بودن دورتر و دورتر می‌شم به خود واقعیم که زیر یک خروار غبار گم شده بود نزدیک‌تر می‌شم. مثل این بود که خودم را فراموش کرده بودم و الان دارم ذره ذره خودم را یادم میاد.
هر چه تنهاتر می‌شم و وقت کمتری رو برای امورات بیهوده دیگران می‌گذرونم و در عوض وقت بیشتری برای کارهایی که خودم رو به خودم نزدیک‌تر می‌کنه سپری می‌کنم حس تازه‌تری پیدا می‌کنم. مثل آدمی هستم که از کما خارج شدم.
هر چه از انرژی منفی دیگران دورتر می‌شم انرژی مثبت خودم بیشتر و بیشتر می‌شه.
  • اسماعیل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دو قدم مانده به صبح
آخرین نظرات