دو قدم مانده به صبح

سلام خوش آمدید

۲۸ مطلب در مهر ۱۴۰۲ ثبت شده است

حمام خانۀ سازمانی صدقه سری وزارت اقتصاد و دارایی، یک مستطیل دو در یک بود با در چوبی قهوه‌ای رنگی که ربع پایینش در طول سالهای پرالتهاب دهه‌های پنجاه و شصت، حسابی نم کشیده بود و تخته سه‌لایی‌اش عینهو دفتر چهل برگی که چای رویش ریخته باشد ورآمده بود و همیشه هم یکی دو تا سوسک که بال‌های قهوه‌ای-عسلی رنگ نیمه شفافشان بخار گرفته بود و قطره‌های مینیاتوری درخشان روی شش تا پای شکنندۀ خاردارشان تشکیل شده بود خودشان را بر کناره‌هایش استتار می‌کردند و حتی وقتی در با صدای غیژغیژ لولاهای زنگ‌زده‌اش باز می‌شد، جم نمی‌خوردند و فقط شاخک‌های دراز خیسشان که به در چوبی چسبیده بود با حرکت مارگونۀ تنبلی قدری جابه‌جا می‌شد، بی آنکه از سطح نمناک در جدا شود.

  • اسماعیل

نوشته‌: خالد رسول‌پور

۱

خانم! پناهم بده!

۲

بعد از ظهر ِ این بلوک، به شب ِ قبرستان می‌مانَد بس که خلوت است. همان اولش هم به بهروز گفتم چند میلیون بیش‌تر بدهیم و از آن بلوک شش، یک واحد بخریم اما مگر بهروز حرف حساب گوش می‌کند؟ می‌گفت یک میلیون هم یک میلیون است؛ انگار موبایل را هم روی آپارتمان خریده باشیم و تازه چه فرقی می‌کند این بلوک با آن یکی؟ همه‌ش ده قدم از هم دورند. در هفت ماهی که این‌جا آمده‌ایم و از همان اوایل فقط ما بودیم و این غربتی‌های پایین، کس دیگری نیامد این‌جا، امّا آن یکی بلوک‌ها انگار خشتشان از طلاست و آن‌ یک میلیون تا حالا شده شش میلیون. اما بهروز انگار نه انگار. می‌گوید این‌جا خلوت‌تر است، بهتر است، کسی بیاید نیاید به درک. بهروز فکرِ من را نمی‌کند. فکر تنهایی‌هایم را در آپارتمانی که همه‌ی‌ پنجره‌هایش به دامنه‌ و تنه‌ی این تپه‌ی لعنتی باز می شود.

  • اسماعیل

یک

پدرم مرد. و ما او را در بهشت زهرا توی همان قبری که خودش قبل از مرگ خریده بود دفن کردیم. رابطه‌ی عاطفی من و پدرم خیلی خوب بود. برای همین هم مرگ او تاثیر دراز مدتی روی من داشت. هر هفته بر سرمزارش می‌رفتم. هنوز هم بعد از این همه سال هر هفته همین کار را می‌کنم.

همیشه یک بسته خرما، یک دیس حلوا و چند شاخه گل با خودم می‌بردم و سر مزار می‌گذاشتم. پدر گل محمدی دوست داشت. مادر هم

هر هفته می‌آمد. او هم گل محمدی با خود می‌آورد. آن زمان پدربزرگ و مادربزرگ هنوز زنده بودند و آن‌ها هم با خود گل می‌آوردند. توی کل بهشت زهرا به خاطر این همه گلی که روی هم گذاشته شده بودند، سنگ قبر پدر از دور هویدا بود.

  • اسماعیل

وقتی از هرات می‌آمدیم، در نزدیکی‌های قندهار همسرم خواهش کرد که برای چند لحظه چادری/برقع‌اش را بردارد. دلیلش را نمی‌دانستم، ولی می‌شد فشار و حرارت زیاد داخل ماشین را حدس زد. چیزی نگفتم و بی‌خیال این حرف شدم. او پافشاری کرد و گفت:«نفسم بند میایه…»
در صندلی عقبی و پهلوی ما رقم رقم مردان ریش بلند نشسته بودند که در تمام مسیر متوجه نشدم با زنان خود حرف بزنند، انگار درکنارشان اصلا کسی حضور نداشت. زنان همه مطیع بودند، مطیع‌تر از یک ماشین، عاجزتر از هر زنده‌جانی.
برایش گفتم که این کار درستی نیست؛ هیچ زنی این‌جا از زیر برقع خود بیرون نمی‌شود. اجازه ندارند. ببین.
گفت:« فقط آب می‌نوشم، حالم خوب نیست»

  • اسماعیل

از لای ماگ‌ها و انارهای شب یلدا و گل و بته‌ها و کاکتوس‌ها و کاسه کوزه‌ها و کوسن‌ها و دفتر دستک‌ها رد شدم و خودم را به قفسۀ‌ کتاب‌ها رساندم. کتاب‌فروشی خلوت بود. درواقع کسی نبود جز من و کتاب‌فروش.‌ آقای کتاب‌فروش، خودش را کنارم رساند، گلویی صاف کرد و پرسید چه کتابی می‌خواهم.

  • اسماعیل

مشخصات کتاب

  • نام کتاب: وَرْقه و گُل‌شاه عیوقی
  • نوبت چاپ: اول
  • محل چاپ: تهران
  • ناشر: دانشگاه تهران
  • سال چاپ: ۱۳۴۲
  • تعداد صفحات: ۱۳۵

بررسی کامل کتاب وَرْقه و گُل‌شاه عیوقی

«وَرْقه و گُل‌شاهِ» عیوقی منظومه‌ای عاشقانه و متعلق به نیمۀ دوم قرن پنجم هجری قمری است (ویکی‌پدیا). داستان این منظومه برگرفته از ادبیات عرب است و گویا روایت دیگری از داستان شاعر عرب، عروة بن حزام العذری با دختر عمش، عفراء بنت عقال باشد (1 و 2). داستان در بحر متقارب سروده شده است و اگرچه موضوعی عاشقانه دارد، اما بخش‌های وسیعی از آن به وصف صحنه‌های جنگ و رزم اختصاص دارد و شاعر در این صحنه‌ها بسیار متأثر از شاهنامۀ فردوسی است. از شاعر این منظومه اطلاعات چندانی در دسترس نیست، جز این‌که مسلمان بوده، معاصر محمود بن ملکشاه سلجوقی بوده و این منظومه را در طول یک سال سروده است.

  • اسماعیل

هر کجا مرز کشیدند، شما پُل بزنید

حرف تهران و سمرقند و سرپل برنید

هر که از جنگ سخن گفت بخندید بر او

حرف از پنجرۀ رو به تحمل بزنید

نه بگویید، به بت‌های سیاسی نه، نه!

روی گور همۀ تفرقه‌ها گل بزنید

مشتی از خاک بخارا و گِل از نیشابور

با هم آرید و به مخروبۀ کابُل بزنید

  • اسماعیل

نمایشنامه/ ماتئی ویسنی‌یک

[در سایه‌روشن. شاید پس از معاشقه. پشت‌به‌پشتِ هم روی زمین نشسته‌اند و سرهای‌شان را به هم تکیه داده‌اند. زن انگور می‌خورد. مرد سیگاری خاموش بر لب دارد و فندکی در دست.]

زن: بگو آ.
مرد: آ.
زن: مهربون‌تر، آ.
مرد: آ.
زن: آهسته‌تر، آ.
مرد: آ.
زن: من یه آی لطیف‌تر می‌خوام، آ.

  • اسماعیل

خیلی از نمادهایی که امروز در ریاضیات به طور گسترده به کار می‌رود از قرن 18 به بعد رواج یافته‌اند. حتی بعضی از آن‌ها بسیار جدیدتر هستند و عمری کمتر از 50 سال دارند.

زمانی که دانش‌آموز دبیرستان بودم هرگز چنین چیزی به ذهن من خطور هم نمی‌کرد که نحوۀ نمادگذاری در ریاضیات، از قرنی به قرن دیگر تفاوت می‌کند. اولین باری که این تصور در ذهن در هم ریخت وقتی بود که کتاب «ریاضیات نوین» اثر 2 ریاضیدان فرانسوی، سرژ برمان و رنه بزار، را با ترجمه احمد بیرشک دست گرفتم. نمادگذاری کتاب به قدری برای من عجیب بود که تقریباً چند روز در شوک بودم.

  • اسماعیل

سر سپردگیِ روشنفکران به کمونیسم محدود به بی‌مسئولیتی سیاسی‌شان نمی‌شد، بلکه خیانتی حرفه‌ای از جانب آنان محسوب می‌شد که در گفتمان فلسفی و سلوکِ اخلاقی‌شان نمود داشت. پذیرشِ مارکسیسم به‌عنوان حقیقتی علمی و پشتیبانی بین‌المللی از اتّحاد جماهیر شوروی نه‌تنها حماقتِ سیاسی، بل خطایی علمی و خِبطی اخلاقی بود و نمادی شد از سرسپردگی معرفتِ علمی به دستگاهِ ارعاب. در چنین شرایطی بود که «رمون آرون» برای مبارزه با شیوهٔ حکومتِ شوروی در صدد احیای روحیهٔ انتقادی در برابر اراده‌ی کور برآمد و از همگان خواست تا در این راه او را همراهی کنند. آرون با ستایش از فضیلتِ شکّاکان در برابر متحجّران، به هیچ وجه مُبَلِّغِ نوعی پوچ‌گرایی یا بدبینی نیست، بلکه برعکس بر تعهدی تاکید دارد که لازمهٔ مبارزهٔ منطقی با ایدئولوژی‌ها و نیز ستیزِ دموکراسی با توتالیتاریسم است.

  • اسماعیل

در یکی از جلسات انجمن راجع به اینکه داستان کوتاه چقدر کوتاه است صحبت شد. من به شخصه معیار نوع اثر را تعداد کلمات آن نمی‌دانم. از نظر من سه نوع داستانی اصلی وجود دارد به نام مینیمال، داستان کوتاه و رمان. انواع فرعی دیگر مانند داستان بلند یا رمان کوتاه یا هر چه که دوست دارید نام‌گذاری کنید در نهایت به یکی از این سه دستۀ اصلی تعلق دارد.

  • اسماعیل

در این نوشته به معرفی 10 نویسندۀ معروف می‌پردازیم که تنها با نوشتن یک رمان نام خود را جاودانه کرده‌اند. این ده نویسنده مطابق لیست زیر هستند:

  • «مارگارت میچل» / «بربادرفته»
  • «امیلی برونته» / «بلندی های بادگیر»
  • «هارپر لی» / «کشتن مرغ مقلد»
  • «جان کندی تول» / «اتحادیه ابلهان»
  • «ادگار آلن پو»/ «سرگذشت آرتور گوردون پایم، اهل نانتوکت»
  • «آرونداتی روی» / «خدای چیزهای کوچک»
  • «آنا سویل»/ «زیبای مشکی»
  • «اسکار وایلد» / «تصویر دوریان گری»
  • «رالف الیسون» / «مرد نامرئی»
  • «بوریس پاسترناک» / «دکتر ژیواگو»

  • اسماعیل

در این نوشته عادات جالب نویسندگان زیر می‌پردازیم:

  1. گوستاو فلوبر: زندگی ریاضت کشانه
  2. ارنست همینگوی: صبح علی الطلوع
  3. هنری جیمز: نظم مفرط
  4. جیمز جویس: مردی با فضائل اندک!
  5. آگاتا کریستی: من میز ندارم!
  6. آن بیتی: زود باش آن!
  7. جویس کارول اوتس: بادام زمینی و زمین کثیف
  8. فلانری اوکانر: شاید همه را پاره کنم!
  9. ولادیمیر ناباکوف: یک میز از مدافتاده
  10. سامرست موام: به نوشتن زنده‌ام
  11. جین آستین: به گوشت گوسفند فکر نکن!

  • اسماعیل

معرفی کتاب مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار

کتاب «مقدمه‌ای بر رستم و اسفندیار» نوشتهٔ شاهرخ مسکوب دو بخش دارد، بخش نخست آن تفسیر و تأویل مسکوب از داستان رودررویی و نبرد رستم و اسفندیار است و نویسنده در این بخش کوشیده است به نمادشناسی هر یک از شخصیت‌های داستان ازجمله گشتاسپ، کتایون، پشوتن، اسفندیار، بهمن، رستم، زال و سیمرغ بپردازد و با بازخوانی حالات و روحیات هر یک از این شخصیت‌ها، به‌ویژه دو قهرمان اصلی داستان یعنی رستم و اسفندیار، به خواننده در فهم داستان کمک کند. خوانش و تفسیر مسکوب در کنار

  • اسماعیل

سپیده‌دم ایرانی نوشتهٔ امیرحسن چهلتن رمانی است که نخستین بار در سال ۱۳۸۴ منتشر شد. (اطلاعات بیشتر در ویکی‌پدیا). امیرحسین چهل‌تن رمان‌نویس شهیر ایرانی در این رمان به وقایع قبل و بعد از انقلاب اسلامی سال 57 می‌پردازد. (وب‌سایت امیرحسین چهل‌تن). در این نوشته به بررسی پیرنگ و خط سیر حوادث این رمان می‌پردازیم.

نگاهی به رمان سپیده‌دم ایرانی

رمان «سپیده‌دم ایرانی» از اینجا آغاز می‌شود که ایرج بیرشگ پس از بیست‌وهشت سال دوری از وطن، جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۵۷، یعنی درست پنج روز بعد از پیروزی انقلاب، به ایران برمی‌گردد. با مرور خاطرات ایرج به سال‌های آخر دهۀ بیست برمی‌گردیم و متوجه می‌شویم که او عضو حزب توده بوده و در ترور نافرجام شاه در سال ۱۳۲۷ دست داشته است و برای ناصر فخرآرایی، ضارب او، اسلحه تهیه کرده است. سرهنگ بیرشگ، پدر ایرج، که دوست و رئیس‌دفتر نخست‌وزیرِ وقت، رزم‌آراست، بعد از اطلاع از ماجرای پسرش، به دفتر نخست‌وزیر می‌رود و از او می‌خواهد که به حرمت دوستی‌شان دست از تعقیب پسرش بردارد. رزم‌آرا در پاسخ به درخواست سرهنگ، از رابطۀ همجنس‌گرایانۀ او با

  • اسماعیل

کتاب «زبان فارسی و سرگذشت آن» کتابی کوچک، کم‌حجم و خواندنی دربارۀ تاریخ زبان فارسی از دوران باستان تا روزگار ماست. محسن ابوالقاسمی در این کتاب، زبان‌های ایرانی را یکی از شاخه‌های زبان هندی و اروپایی می‌داند. هندی و اروپایی زبان اقوامی بوده است که در دشت‌های جنوب روسیه می‌زیسته‌اند و تقریباً دو هزار سال پیش از میلاد مسیح، گروهی از آن‌ها به سمت هند و ایران و گروهی دیگر به سمت اروپا مهاجرت کرده‌اند.


 زبان‌های ایرانی به سه دسته تقسیم می‌شوند:

  1. زبان‌های ایرانی باستان
  2. زبان‌های ایرانی میانه
  3. زبان‌های ایرانی جدید

  • اسماعیل

بزرگ علوی رمان «سالاری‌ها» را در سال ۱۳۵۴ در برلین نوشت و در سال ۱۳۵۷ در تهران منتشر کرد. ماجراهای این رمان در دورانی تقریباً بیست‌ساله، از اواخر حکومت احمدشاه قاجار تا اواخر حکومت رضاشاه اتفاق می‌افتد. جنگ جهانی اول در جریان است و قحطی و گرانی و گرسنگی و ناامنی کل کشور را فراگرفته‌است. لرهای لرستان به انبارهای گندم هجوم برده‌اند و آن‌ها را غارت کرده‌اند. خان سالار که از یک خانوادۀ قجری و اصالتاً بروجردی است، از طرف حکومت مأمور می‌شود تا به ناآرامی‌های لرستان خاتمه دهد. او پیش‌ازاین موفق شده آشوب‌های کردستان و ترکمن‌صحرا را فروبنشاند و کاردانی و کفایت خود را به حکومت مرکزی ثابت کند. خان سالار وارد بروجرد می‌شود و دستور می‌دهد که پانزده دار برپا کنند تا تعدادی از آشوبگران را به دار بکشد و از این طریق از همه زهرچشم بگیرد. رئیس نظمیه، سرهنگ قزاق‌ها و نایب ژاندارمری به خان سالار می‌گویند که اصلاً این تعداد مجرم در زندان‌ها نیست که بتوان به دارشان آویخت، اما خان سالار دستور می‌دهد هر طوری که شده باید این تعداد مجرم را فراهم کنند.

 

  • اسماعیل

کتاب «از پاریز تا پاریس» دربردارندۀ هشت سفرنامۀ داخلی و خارجیِ نویسنده و مورّخ نامدار معاصر، محمّدابراهیم باستانی پاریزی، است. اوّلین سفرنامۀ این کتاب با عنوان «در کنار فرات» متعلّق به سفر نویسنده به عراق برای زیارت عتبات عالیات است. باستانی پاریزی در آغاز این سفرنامه چنین می‌نویسد: «یادداشت‌هایی از سفری است که از اوّل تا چهاردهم فروردین ۱۳۴۷ ش./ ۲۱ تا ۳ آوریل ۱۹۶۸ م. به‌منظور زیارت عتبات عالیات صورت گرفت. این سفر به دعوت کسی نبود؛ مولا طلبیده بود و به خیر و خوشی انجام یافت» (باستانی پاریزی، ۱۳۵۵: ۹). باستانی پاریزی در این سفر هم هنگام رفتن و هم هنگام برگشتن از کرمانشاه می‌گذرد. مشاهدات او از کرمانشاهِ اواخر دهۀ چهل و نیز تأمّلاتِ او در ریشه‌یابی نام برخی مکان‌ها و پیشینۀ تاریخی‌ آن‌ها بسیار قابل‌تأمّل است. این بخش از سفرنامۀ او را در این‌جا عیناً نقل می‌کنیم:

  • اسماعیل

«بخندید، سفر کنید و کتاب بخوانید! خبره ای در دنیای زبان، آموزش و اینترنت. سوالهای خود را در بخش نظرات مطرح کنید، ما یا سایر هموطنان پاسخ خواهیم داد. برای کمک به سایت ما و گسترش آموزش در بین هموطنان، در سایتها، وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی لینک سایت ما را درج کنید.»

بهانۀ این نوشته متن بالا است از سایت چرب زبان انتخاب شده است. من هیچ  تغییری در آن نداده‌ام فقط اینکه متن را بین علامت نقل قول آورده‌ام.

از نظر این متن نمونه عالی یک «کپی» عالی است.

به این کاری ندارم که این سایت چه تعداد مخاطب دارد و در جذب و نگه‌داری مخاطب و امر فروش چقدر موفق است. به این هم کاری ندارم که شما آیا با این سایت سر و کار داشته‌اید یا نه و چه نظری در مورد آن دارید. هیچ‌کدام از این‌ها موضوع نوشتۀ من نیست.

  • اسماعیل

اولین سؤالی که به ذهن می‌آید:

چرا گوگل اینقدر سرویس تعطیل شده دارد؟

دلیل واقعی پشت این تعطیل شدن‌ها:

حتی اگر گوگل باشی از موازی کاری و تصمیم اشتباه در امان نیستی.

ادامۀ خبر: 

قبرستان محصولات گوگل به‌زودی میزبان عضو جدیدی خواهد بود. این شرکت قصد دارد سال ۲۰۲۴ برای همیشه با سرویس Podcasts خداحافظی کند (لینک خبر: 1 & 2) و البته خدمات آن را

  • اسماعیل
دو قدم مانده به صبح
آخرین نظرات