دو قدم مانده به صبح

سلام خوش آمدید

از چهارده سالگی می‌ترسم

سه شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۷، ۱۰:۲۸ ب.ظ

مجموعه داستان حسن محمودی داستان محکوم به اعدام تبرئه شده ای است که بارها تا پای چوبه دار رفت و سر آخر بخت با او یار بود که زنده بماند اما همچنان نگران چهارده سالگی دختران دیگر است. سومین مجموعه داستان حسن محمودی با عنوان «از چهارده سالگی می ترسم» که داستان های آن را در فاصله سال های 81 به این سو نوشته شده است از سوی نشر چشمه منتشر شد.

مجموعه داستان «از چهارده سالگی می ترسم» شامل داستان های با نام های «قول و قرار»، «صبر ایوب»، «ناخن ها و آوازها»، «ناخن و دودها»، «سی در»، «خیانت»، «نفرین عشق»، «از چهارده سالگی می ترسم»، «دیشب در باران گم شدیم» و «پله هایی که بالا نرفتم» است. بلندترین داستان این مجموعه «صبر ایوب» نام دارد و یک داستان 70 صفحه ای درباره جنگ ایران عراق و حواشی آن است. 

از چهارده سالگی می‌ترسم

محمودی در یادداشتی در وب سایت خود درباره این کتاب می نویسد: «این هم از عجایب روزگار است که توقع داشته باشی و بخواهی کتابت را همان کسانی بخوانند که داستان شان را نوشته ای و داستان تو درباره باورها و زندگی آنهاست. جماعت زیادی هستند اما اگر که کتاب خوان بودند و اهل داستان، چه پرفروش می شد این مجموعه «از چهارده سالگی می ترسم». مردگان را نمی شود برای داستان خواندن به این دنیا احضار کرد، اگر که می شد دلم می خواست دو داستان «ناخن ها و دود» و «ناخن ها و آواز» را ننه آقایم، همان شخصیت مرده این دو داستان بخواند و داستان «از چهارده سالگی می ترسم» را دوست دارم محکوم به اعدام تبرئه شده ای بخواند که بارها تا پای چوبه دار رفت و سر آخر بخت با او یار بود که زنده بماند، اما همچنان نگران چهارده سالگی دختران دیگری باشد. همان کسی که این داستان را وامدار پرونده پرسر و صدای او در سال هایی نه چندان دور هستم. «قول و قرار» اما به نظرم مخاطب عام تری می تواند داشته باشد. بی شک هر مردی، کم و بیش قول و قراری عاشقانه در این حال و هوا داشته است. آنها که حوصله حکایت های اسطوره ای از عشق را دارند، می توانند مخاطبان «سی در» باشند. داستان ماریا را می گویم که عمر نوح دارد و صورتش بعد این همه سال به هیجده ساله ها می ماند و هنوز که هنوز است خاطرخواه دارد. خاطرخواه هایی که از راه دور می آیند، البته به بهانه ی خرید زیتون و بی نوا، ابراهیم که فقیرترین این عاشق هاست و بی خبر از این که ماریا از اتفاق به او دل می بندد. و باز تاکید می کنم که بشدت دلم می خواهد داستان هایم را کسانی بخوانند که نمی شناسم شان و به قول ما اهل کتاب نیستند و اگر هم که به طور اتفاقی داستانی از جنس خودشان بخوانند، آن هم داستان هایی با روایت هایی از باورها و زندگی خودشان، برای همیشه در یادشان خواهد ماند».

وی در حال نگارش نخستین رمانش با عنوان «سی در» است. در دوره هخامنشی در یکی از روستاهای رودبار منطقه ای به نام «سی در» وجود داشته که 30 در آن به قصر باز می شده است و براساس موضوع داستان و جنبه تاریخی آن، این نام را برایش انتخاب شده است

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دو قدم مانده به صبح
آخرین نظرات