دو قدم مانده به صبح

سلام خوش آمدید

۵ مطلب در اسفند ۱۴۰۲ ثبت شده است

جهان چیست؟ بگذر ز نیرنگ او

رهائی به چنگ آور از چنگ او

فلک در بلندی زمین در مغاک

یکی طشت خون و یکی طشت خاک

نبشته در این هر دو آلوده طشت

زخون سیاوش بسی سرگذشت

جهان گرچه آرامگاهی خوش است

شتابنده را نعل در آتش است

مقیمی نبینی در این باغ کس

تماشا کند هر یکی یک نفس...

دو‌‌ در دارد این باغ آراسته

درو بند از او جمله برخاسته

درآ از در باغ و بنگر تمام

ز دیگر در باغ بیرون خرام

اگر عاقلی با گلی خو‌مگیر

 که باشد به جا ماندنش ناگزیر

 

 نظامی گنجه‌ای

 

🔸نعل در آتش کنایه از باوری است که معتقد بودند اگر اسم فردی را بر نعلی حک کرده و‌ آن نعل را در آتش داغ کنند، آن فرد مفتون کسی می‌شود که این عمل را انجام داده است. کنایهٔ عمیق نظامی از مفتون شدن آدمی به ظواهر است. 

 

 بزرگداشت نظامی گنجه‌ای

 

  • ۲ نظر
  • ۲۱ اسفند ۰۲ ، ۲۳:۰۴
  • اسماعیل

امانوئل کانت فهمید که بین احترام به خود و احترام به جهان، پیوندی اساسی وجود دارد. ارزش‌هایی که هویتِ ما را تعریف می‌کنند الگوهایی هستند که در تعامل‌مان با دیگران به کار می‌بریم، و تنها وقتی می‌توانیم با دیگران کمی پیشرفت داشته باشیم که این پیشرفت را در خودمان ایجاد کرده باشیم. وقتی زندگیِ سرشار از خوشی و رضایتِ درونی را دنبال می‌کنیم، در واقع داریم از خودمان به عنوان وسیله‌ای برای رسیدن به اهدافی لذت‌بخش استفاده می‌کنیم. پس بهتر کردن خود به معنی تقویتِ شادی بیشتر نیست، بلکه به معنی تقویتِ احترام به خود است. این که به خودمان بگوییم بی‌ارزش و ناچیزیم، به همان اندازه اشتباه است که به دیگران بگویم بی‌ارزش و ناچیزند. دروغ به خود به اندازه دروغ به دیگران غیراخلاقی است. صدمه به خود به اندازۀ صدمه به دیگران نفرت‌انگیز است. دوست داشتن خود و یا مراقبت از خود چیزی نیست که لازم باشد آن را یاد بگیرید و یا تمرین کنید. این‌ها چیزهایی هستند که از نظر اخلاقی موظفید در خود تقویت کنید، حتی اگر تنها چیزهایی باشند که برای‌تان مانده‌اند.

  • ۲ نظر
  • ۱۷ اسفند ۰۲ ، ۱۵:۴۸
  • اسماعیل
  • نوبت چاپ: اول
  • محل چاپ: تهران
  • ناشر: نگاه
  • سال چاپ: ۱۳۸۳
  • تعداد صفحات: ۷۹

لینک خرید کتاب از 

دولت‌آبادی در مقدمۀ «روز و شب یوسف» دربارۀ ماجرای نوشتن این رمان می‌نویسد: «در نیمۀ دوم سال پنجا و دو و نیمسال اول پنجا و سه، احساس کردم داستان‌هایی خارج از متن کلیدر در ذهن دارم که می‌بایست در مجالی مناسب آن‌ها را بنویسم، کنار بگذارم و باز بر سر کلیدر بشوم؛ زیرا می‌پنداشتم کلیدر تا پایان دهۀ پنجا مرا به خود خواهد برد. پس در مقطعی از کلیدر آن را کنار گذاشتم و پرداختم به داستان‌هایی که ذهنم را می‌آزردند و باید می‌نوشتمشان تا از آن‌ها نجات یابم» (دولت‌آبادی، ۱۳۸۳: ۷-۸). یکی از این داستان‌ها «روز و شب یوسف» بوده است که دولت‌آبادی آن را در سال ۱۳۵۲ نوشته است، اما با به زندان افتادنش در سال ۱۳۵۳، نسخه‌ای از آن که به ناشر سپرده گم‌و‌گور می‌شود و بالأخره در سال ۱۳۸۲ در خانه‌تکانی منزلش، نسخه‌ای مُندرس از آن را می‌یابد و بعد از سی سال به دست انتشار می‌سپرد.

  • ۰ نظر
  • ۱۵ اسفند ۰۲ ، ۰۸:۰۱
  • اسماعیل

کم‌کم رفت‌و‌آمد من با مرحوم دهخدا بسیار شد. در آن زمان شروع کرده بود به تألیف و تدوین امثال و حکم معروف خود. هر هفته روزهای پنج‌شنبه، اول شب چند‌تن از ما در خانۀ آن مرحوم جمع می‌شدیم. در آن زمان خانه‌ای در خیابان خانقاه در زاویۀ کوچۀ ظهیرالاسلام کرایه کرده بود. در خانه در هشتی کوچکی باز می‌شد و در دست راست هشتی در اطاق نشیمن او بود که سه پله بالا می‌رفت و سه در رو به حیاط داشت. مرحوم عباس اقبال آشتیانی و مرحوم رشید یاسمی و مرحوم عبدالحسین هژیر و آقایان نصراله فلسفی و مجتبی مینوی و من مدت‌های مدید در همان خانه گرد می‌آمدیم و سه چهار ساعت اول شب را با او بودیم.

  • ۰ نظر
  • ۰۷ اسفند ۰۲ ، ۱۴:۴۴
  • اسماعیل
  • نوبت چاپ: دوم
  • محل چاپ: تهران
  • ناشر: جاویدان
  • سال چاپ: ۱۳۵۲
  • تعداد صفحات: ۴۰۰

صادق چوبک بعد از «تنگسیر» (۱۳۴۲)، دومین رمانش یعنی «سنگ صبور» را در سال ۱۳۴۵ نوشت. وقایع رمان سنگ صبور در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی اتفاق می‌افتد و دربارۀ چند اجاره‌نشین در شیراز است که در یک خانۀ حیاط‌دار قدیمی با چند اتاق کوچک، زندگیِ پر از فقر و فلاکت و تباهی را از سر می‌گذرانند. خانه متعلّق به فردی به نام میرزا اسدالله است که وضع مالی‌اش بد نیست. شخصیت‌های اصلی این رمان به قرار زیرند: 

  • ۰ نظر
  • ۰۳ اسفند ۰۲ ، ۱۵:۲۲
  • اسماعیل
دو قدم مانده به صبح
آخرین نظرات