دو قدم مانده به صبح

سلام خوش آمدید

۱۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

وقتی باران باریدن گرفت پاشو از خانه بیرون برو و در خیابان‌هایی که خیس نو شدن شده‌اند قدم بزن. بگذار باران تو را هم تازه کند. 

مطلب کامل را در اینجا بخوانید: بگذار باران تو را هم تازه کند

  • ۱ نظر
  • ۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۱:۳۰
  • اسماعیل

شاید یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های خیلی از ما که باعث می‌شود تا از لحظات زندگی نهایت بهره را نبریم این باشد که به جای اصل موضوع هر چیزی به حاشیه و فرعیات آن توجه می‌کنیم.

اصل این یادداشت را در سایت شخصی من بخوانید: لیوان‌ها می‌آیند و می‌روند، قهوه را به خاطر بسپار 

  • ۰ نظر
  • ۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۷:۵۹
  • اسماعیل

توضیح

بعد از مطلبی که راجع به معادلسازی واژگان توسط فرهنگستان روی وبلاگ منشر شد، یکی از خوانندگان وبلاگ لینک وبلاگ آوای قانون را در کامنت گذاشته و من را دعوت به خوندن مطلب کرده بودند. بعد از خواندن این مطلب نکاتی به ذهنم خطور کرد که مدتهاست درصدد نوشتن‌شان هستم. ولی قبل از آن از شما هم درخواست می‌کنم این مطلب را با دقت بخوانید. خوشحال می‌شوم نظر خود را زیر همین پست بنویسید:

Photo by Faruk Kaymak on Unsplash

  • ۰ نظر
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۴:۲۶
  • اسماعیل

آیا باید میکرو معادلسازی شود؟

امروز متوجه شدم فرهنگستان میکروفیلم را «ریزفیلم» معادلسازی کرده است.

اگر قرار به معادلسازی باشد باید واژگانی مانند فیلم که ارتباط ساختاری با زبان فارسی و همچنین ارتباط ساختاری با هیچ رشته فنی ندارند را معادلسازی کرد. مثل فتوکپی که شده تصویر. مثلاً میگیم تصویر صفحه اول شناسنامه.

ولی میکرو یک مقیاس سنجش هست. مثل کیلو، سانتی، میکرو، نانو و غیره. مقیاسها قبل از واحدهای سنجش می‌آیند. مانند واحد متر برای طول، گرم برای وزن و ...

تمام این گروه واحدها و مقیاس‌ها از زبان فرانسه وارد تمام زبان‌های دیگر شده‌اند و در واقع واژه تخصصی محسوب می‌شوند. کسی دنبال ترجمه کردن و معادلسازی چنین چیزهایی نیست. وقتی می‌گوییم سه کیلو سیب ولی باید بگویم یک ریزفیلم تهیه کردم ، که هم کیلو و هم فیلم همچنان غیر فارسی هستند کجای این اقدام سنجیده و معقول است؟

Photo by Sandy Millar on Unsplash

  • ۱ نظر
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۹:۰۹
  • اسماعیل

یک انسان از کجا آغاز می‌شود؟ یا بهتر است بگویم از چه زمانی آغاز می‌شود؟

آغاز هر انسان لحظه‌ای است که به خود بیاید که زندگی علیرغم اینکه می‌دهد و می‌گیرد ولی در نهایت همه چیز را ازت می‌گیرد. ما اساساً چیزی در زندگی به دست نمی‌آوریم، که همه چیز را از دست می‌دهیم. زندگی بازی‌ای که انجام می‌دهی تا برنده‌تر باشی نیست. زندگی فقط عشقی است که نثار می‌کنی. خواه این عشق به تو برگردد یا نه.

نمی‌خواهم وارد بحث احمقانه فرق دوست داشتن با عشق ورزیدن شوم. چون واقعاً بحث احمقانه‌ای است. اصلاً هر بحثی که راجع به تفاوت کلمات بحث کند احمقانه است. آن‌هایی که به وسواس ذهنی دچارند می‌توانند تا ابد به بحثهای این شکلی بپردازند که دوست داشتن اینجوری است ولی عشق ورزیدن آنجوری است. به همین ترتیب همه‌ی کلمات را از مفاهیم واقعی و عینی خالی کنند و به بحث‌های ذهنی و توهمی راجع به فرق بین کلمات بپردازند. شاید آن‌ها عمر جاودان دارند. من ندارم. فقط درک همین نکته که عمر کوتاه‌تر از آن است که به هر بحثی راجع به هر چیزی بپردازم. در عوض به این فکر می‌کنم چقدر قوی‌تر و بزرگ‌تر باشم که همه‌ی چیزهای منفی و آزاردهنده را فراموش کنم. و فقط به این فکر کنم که چطور بیشتر می‌توانم عشق بورزم. البته یک چیز هم هست که آدم‌های رذل را باید از زندگی خارج کرد. نه اینکه در را به روی همه‌ی انسان‌ها بست. باشد که چهارتا انگل از من سوء استفاده کردند. من آنقدر ضعیف نیستم که همان چهارتا خاطره را سر دستم بگیرم و اینور و آنور بچرخم که آری زندگی پوچ است و انسانها رذل هستند و ...

می‌خواهم یک چیز بگویم: قوی باشیم و عشق بورزیم.

Photo by Luke Besley on Unsplash

  • ۰ نظر
  • ۲۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۴۸
  • اسماعیل

من دیدم شهروندانی غربی رو که در توئیتها و پستهای فیسبوک و اینستای خود خیلی محکم از ایران دفاع میکنن. ولی همین افراد حاضر نیستن کوچکترین اصول ادب رو با یه یک شهروند ایرانی ساکن در کشورهای غربی به جا بیارند.
موضوع ایران یک موضع با کلاس برای آدمهایی شده است که خواهان افاضه فضل هستند. خوشمون نیاد که آدمی که حتی پاش رو تو ایران نذاشته و از شرایط طبقات مختلف این جامعه چیزی نمیدونه از مشکلات ما برای ساخت کردیت و وجه اجتماعی خودش سوء استفاده کنه.
این عزیزان لااقل کاری که میکنن اینه که با یک شهروند ایرانی برخورد مودبانه داشته باشند. وقتی بورسهای تحصیلی دانشجویان ایرانی محدودتر و محدودتر شد هیچ کدوم حتی یک حرکت عملی در این زمینه انجام ندادند.
صحبت از ایران در فضای مجازی جذابه و در عمل پرهزینه. کسانی دوست ایران هستند که برای آزادی اون هزینه بدن.


Photo by Hasan Almasi on Unsplash

  • ۱ نظر
  • ۲۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۱:۴۰
  • اسماعیل

مادامیکه قدم برمی‌دارید حتی قدم‌هایی به فاصله ده سانتیمتر، یعنی در حال حرکت و پیش‌روی هستید. و مادامیکه در حال پیش‌روی و حرکت هستید یعنی رو به رشد هستید. تنها کاری که باید بکنید این است که روی قدرت قدم‌ها و روی سرعت خود کار کنید. هر روز را با انرژی بیشتری شروع کنید. هر روز کمی زودتر کارتان را شروع کنید و کمی دیرتر دست از کار بکشید. 

چگونه می‌توان نشست وقتی آب‌ها جاری‌اند، روخانه‌ها روانند، موج‌ها و دریاها پرخروشند؟ نشستن سنگ بودن است و رفتن رود بودن. بنگر که سنگ بودن به کجا می‌رسد، جز خاک شدن. و بنگر که رود بودن به کجا می‌رسد، جز دریا شدن؟

  • ۰ نظر
  • ۲۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۹:۴۰
  • اسماعیل
آیا دزد کتاب با بقیه‌ی دزدها تفاوت دارد؟ شاید اینکه کتاب یک کالای فرهنگی هست و با خیلی کالاهای دیگر متفاوت است، ما فکر می‌کنیم که دزدی کتاب رفتاری متفاوت با بقیه دزدی‌های متداول است. طبق آنچه در مقاله می‌خوانیم از جهاتی چند این حرف درست می‌نماید. اما در نهایت من دزد کتاب را از بقیه دزدها جدا نمی‌کنم. من فرد کتاب دزد زیاد دیده‌ام. حتی در بین دوستان خیلی نزدیکم هم این خصیصه را دیده‌ام. با مقایسه‌ی بقیه رفتارهای این افراد با رفتار دزد کتاب بودنشان، مایلم این را هم به بقیه حالتها بیفزایم که کتاب دزدی یک رفتار بد محسوب می‌شود که ناشی از دوست نداشتن جامعه است. به این معنا که این افراد رفتار قانونمند و احترام به حقوق ناشر، مولف و عمومیت جامعه را کاری اشتباه می‌دانند. از نظر آن‌ها جامعه محل زیست‌شان دوست داشتنی نیست. این افراد فکر می‌کنند چون شرایط جامعه فلان و فلان و فلان است لذا «حق» دارند دست به چنین رفتارهایی بزنند.
اصل مقاله را در این لینک بخوانید: دزد کتاب
  • ۲ نظر
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۱۲
  • اسماعیل

کسی از شما یک سؤال پرسیده و شما جوابش رو نداید؟ تبریک می‌گم شما یک بازنده هستید. بازنده ترسویی که فکر می‌کند با پنهان کردن دانش خود دست پیش را خواهد داشت. فردی که از شما سؤالی پرسیده دیر یا زود پاسخ سؤال را خواهد یافت و شما برای همیشه وی را از دست خواهید داد. در دنیای که در هر نقطه‌ای از جهان اینترنت در دسترس است و با گوگل کردن هر سؤالی می‌توان پاسخ‌های زیادی یافت، بی‌پاسخ گذاشتن سؤالات دیگران فقط نشانه‌ی این است که یا شما فرد بی‌سوادی هستید، یا شما فرد بی‌مسئولیت و خودخواهی هستید که با عدم به اشتراک گذاری دانش خود تلاش می‌کنید چیزهایی را در انحصار بگیرید. خوب، فکر می‌کنید کسی این‎ها را نمی‌داند؟

Photo by Bud Helisson on Unsplash

 

  • ۰ نظر
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۳:۲۱
  • اسماعیل

یکی از چیزهایی که به نظر من خیلی مسخره می‌آید توقف ذهنی ما به شکل وسواسی بر روی موضوعاتی متعلق به گذشته است. مسائلی که نه اهمیتی برای اندیشه‌ی ما دارند و نه دلیل تاریخی مهمی برای پرداختن به آن‌ها وجود دارد

یکی از این توقف‌های وسواس‌گونه، پرداختن به حیطه‌ی شخصی نویسندگان و هنرمندانی است که اکنون در میان ما نیستند. اگر اهل ادبیات و هنر هستید، اگر اهل آفرینش ادبی هستید و اگر می‌خواهید بخوانید تا بیشتر بفهمید و دنیای ذهن خود را گسترش دهید، در این صورت به ما چه هیچ ربطی ندارد که مدام نویسنده عاشق کدام شاعر بوده. به ما هیچ ربطی ندارد که کدام عکس در کدام سال گرفته شده و آن را از میان آلبوم عکس‌های شخصی فردی بیرون کشیده و این ور و آن ور به اشتراک بگذاریم.

  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۴۷
  • اسماعیل

شما چیزی را که می‌خواهید جذب نمی‌کنید، شما چیزی که هستید را جذب می‌کنید. شما چه هستید؟ آدم‌ها چیزی را که می‌دانند بر زبان تکرار می‌کنند. اما در واقعیت، چیزی را که هستند بازتولید می‌کنند. برای بهتر شدن لازم نیست حرف‌ها، لباس‌ها، ظاهر، لهجه و ادا و اطوار خود را تغییر دهید. باید شخصیت خود را تغییر دهید.

  • ۰ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۲۲
  • اسماعیل
یکی از اشتباهات تازه متداول شده استفاده از «برای» به جای «مال» است.
اینکه مردم چه فکر می‌کنند که ترجیح می‌دهند از کلمه مال استفاده نکنند به هیچ وجه مهم نیست. چون هر چه باشد اشتباه است.
وقتی می‌گوئیم این خودکار مال من است یعنی مالکیت آن متعلق به من است. نه از این لحظه که از آن صحبت می‌کنیم بلکه از خیلی قبل‌تر از این هم مالکیت آن از آن من بوده است.
وقتی می‌گوئیم این خودکار برای من است یعنی از این لحظه به من تعلق گرفته است. برای همین است که هنگام غذاخوردن می‌پرسیم آیا این ظرف غذا برای من است؟
 
اینکه زمانی به حیوانات خانگی «مال» می‌گفتند به هیچ وجه به خاظر حیوان بودن و الاغ و گاو بودن آن‌ها نبوده است، بلکه به خاطر این بوده که آن حیوانات جزو مایملکات فرد بوده است! همچنین به زمین و خانه می‌گفتند مال و اموال، دوباره به خاطر اینکه از مالکیت صحبت بوده است.
Photo by Mae Mu on Unsplash
  • ۲ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۰۶
  • اسماعیل

کسی می‌تواند دیگری را گرم کند که خود ابتدا از درون آتش گرفته باشد 

Photo by Paul Bulai on Unsplash

  • ۰ نظر
  • ۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۴۸
  • اسماعیل
روبه‌رو شدن با ترس‌ها بزرگ‌ترین شجاعت‌هاست
 
Photo by Dani Aláez on Unsplash
  • ۰ نظر
  • ۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۰۲
  • اسماعیل
دو قدم مانده به صبح
آخرین نظرات