وقتی باران باریدن گرفت پاشو از خانه بیرون برو و در خیابانهایی که خیس نو شدن شدهاند قدم بزن. بگذار باران تو را هم تازه کند.
مطلب کامل را در اینجا بخوانید: بگذار باران تو را هم تازه کند
- ۱ نظر
- ۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۱:۳۰
وقتی باران باریدن گرفت پاشو از خانه بیرون برو و در خیابانهایی که خیس نو شدن شدهاند قدم بزن. بگذار باران تو را هم تازه کند.
مطلب کامل را در اینجا بخوانید: بگذار باران تو را هم تازه کند
شاید یکی از اصلیترین ویژگیهای خیلی از ما که باعث میشود تا از لحظات زندگی نهایت بهره را نبریم این باشد که به جای اصل موضوع هر چیزی به حاشیه و فرعیات آن توجه میکنیم.
اصل این یادداشت را در سایت شخصی من بخوانید: لیوانها میآیند و میروند، قهوه را به خاطر بسپار
بعد از مطلبی که راجع به معادلسازی واژگان توسط فرهنگستان روی وبلاگ منشر شد، یکی از خوانندگان وبلاگ لینک وبلاگ آوای قانون را در کامنت گذاشته و من را دعوت به خوندن مطلب کرده بودند. بعد از خواندن این مطلب نکاتی به ذهنم خطور کرد که مدتهاست درصدد نوشتنشان هستم. ولی قبل از آن از شما هم درخواست میکنم این مطلب را با دقت بخوانید. خوشحال میشوم نظر خود را زیر همین پست بنویسید:
Photo by Faruk Kaymak on Unsplash
امروز متوجه شدم فرهنگستان میکروفیلم را «ریزفیلم» معادلسازی کرده است.
اگر قرار به معادلسازی باشد باید واژگانی مانند فیلم که ارتباط ساختاری با زبان فارسی و همچنین ارتباط ساختاری با هیچ رشته فنی ندارند را معادلسازی کرد. مثل فتوکپی که شده تصویر. مثلاً میگیم تصویر صفحه اول شناسنامه.
ولی میکرو یک مقیاس سنجش هست. مثل کیلو، سانتی، میکرو، نانو و غیره. مقیاسها قبل از واحدهای سنجش میآیند. مانند واحد متر برای طول، گرم برای وزن و ...
تمام این گروه واحدها و مقیاسها از زبان فرانسه وارد تمام زبانهای دیگر شدهاند و در واقع واژه تخصصی محسوب میشوند. کسی دنبال ترجمه کردن و معادلسازی چنین چیزهایی نیست. وقتی میگوییم سه کیلو سیب ولی باید بگویم یک ریزفیلم تهیه کردم ، که هم کیلو و هم فیلم همچنان غیر فارسی هستند کجای این اقدام سنجیده و معقول است؟
Photo by Sandy Millar on Unsplash
یک انسان از کجا آغاز میشود؟ یا بهتر است بگویم از چه زمانی آغاز میشود؟
آغاز هر انسان لحظهای است که به خود بیاید که زندگی علیرغم اینکه میدهد و میگیرد ولی در نهایت همه چیز را ازت میگیرد. ما اساساً چیزی در زندگی به دست نمیآوریم، که همه چیز را از دست میدهیم. زندگی بازیای که انجام میدهی تا برندهتر باشی نیست. زندگی فقط عشقی است که نثار میکنی. خواه این عشق به تو برگردد یا نه.
نمیخواهم وارد بحث احمقانه فرق دوست داشتن با عشق ورزیدن شوم. چون واقعاً بحث احمقانهای است. اصلاً هر بحثی که راجع به تفاوت کلمات بحث کند احمقانه است. آنهایی که به وسواس ذهنی دچارند میتوانند تا ابد به بحثهای این شکلی بپردازند که دوست داشتن اینجوری است ولی عشق ورزیدن آنجوری است. به همین ترتیب همهی کلمات را از مفاهیم واقعی و عینی خالی کنند و به بحثهای ذهنی و توهمی راجع به فرق بین کلمات بپردازند. شاید آنها عمر جاودان دارند. من ندارم. فقط درک همین نکته که عمر کوتاهتر از آن است که به هر بحثی راجع به هر چیزی بپردازم. در عوض به این فکر میکنم چقدر قویتر و بزرگتر باشم که همهی چیزهای منفی و آزاردهنده را فراموش کنم. و فقط به این فکر کنم که چطور بیشتر میتوانم عشق بورزم. البته یک چیز هم هست که آدمهای رذل را باید از زندگی خارج کرد. نه اینکه در را به روی همهی انسانها بست. باشد که چهارتا انگل از من سوء استفاده کردند. من آنقدر ضعیف نیستم که همان چهارتا خاطره را سر دستم بگیرم و اینور و آنور بچرخم که آری زندگی پوچ است و انسانها رذل هستند و ...
میخواهم یک چیز بگویم: قوی باشیم و عشق بورزیم.
Photo by Luke Besley on Unsplash
من دیدم شهروندانی غربی رو که در توئیتها و پستهای فیسبوک و اینستای خود خیلی محکم از ایران دفاع میکنن. ولی همین افراد حاضر نیستن کوچکترین اصول ادب رو با یه یک شهروند ایرانی ساکن در کشورهای غربی به جا بیارند.
موضوع ایران یک موضع با کلاس برای آدمهایی شده است که خواهان افاضه فضل هستند. خوشمون نیاد که آدمی که حتی پاش رو تو ایران نذاشته و از شرایط طبقات مختلف این جامعه چیزی نمیدونه از مشکلات ما برای ساخت کردیت و وجه اجتماعی خودش سوء استفاده کنه.
این عزیزان لااقل کاری که میکنن اینه که با یک شهروند ایرانی برخورد مودبانه داشته باشند. وقتی بورسهای تحصیلی دانشجویان ایرانی محدودتر و محدودتر شد هیچ کدوم حتی یک حرکت عملی در این زمینه انجام ندادند.
صحبت از ایران در فضای مجازی جذابه و در عمل پرهزینه. کسانی دوست ایران هستند که برای آزادی اون هزینه بدن.
Photo by Hasan Almasi on Unsplash
مادامیکه قدم برمیدارید حتی قدمهایی به فاصله ده سانتیمتر، یعنی در حال حرکت و پیشروی هستید. و مادامیکه در حال پیشروی و حرکت هستید یعنی رو به رشد هستید. تنها کاری که باید بکنید این است که روی قدرت قدمها و روی سرعت خود کار کنید. هر روز را با انرژی بیشتری شروع کنید. هر روز کمی زودتر کارتان را شروع کنید و کمی دیرتر دست از کار بکشید.
چگونه میتوان نشست وقتی آبها جاریاند، روخانهها روانند، موجها و دریاها پرخروشند؟ نشستن سنگ بودن است و رفتن رود بودن. بنگر که سنگ بودن به کجا میرسد، جز خاک شدن. و بنگر که رود بودن به کجا میرسد، جز دریا شدن؟
کسی از شما یک سؤال پرسیده و شما جوابش رو نداید؟ تبریک میگم شما یک بازنده هستید. بازنده ترسویی که فکر میکند با پنهان کردن دانش خود دست پیش را خواهد داشت. فردی که از شما سؤالی پرسیده دیر یا زود پاسخ سؤال را خواهد یافت و شما برای همیشه وی را از دست خواهید داد. در دنیای که در هر نقطهای از جهان اینترنت در دسترس است و با گوگل کردن هر سؤالی میتوان پاسخهای زیادی یافت، بیپاسخ گذاشتن سؤالات دیگران فقط نشانهی این است که یا شما فرد بیسوادی هستید، یا شما فرد بیمسئولیت و خودخواهی هستید که با عدم به اشتراک گذاری دانش خود تلاش میکنید چیزهایی را در انحصار بگیرید. خوب، فکر میکنید کسی اینها را نمیداند؟
Photo by Bud Helisson on Unsplash
یکی از چیزهایی که به نظر من خیلی مسخره میآید توقف ذهنی ما به شکل وسواسی بر روی موضوعاتی متعلق به گذشته است. مسائلی که نه اهمیتی برای اندیشهی ما دارند و نه دلیل تاریخی مهمی برای پرداختن به آنها وجود دارد
یکی از این توقفهای وسواسگونه، پرداختن به حیطهی شخصی نویسندگان و هنرمندانی است که اکنون در میان ما نیستند. اگر اهل ادبیات و هنر هستید، اگر اهل آفرینش ادبی هستید و اگر میخواهید بخوانید تا بیشتر بفهمید و دنیای ذهن خود را گسترش دهید، در این صورت به ما چه هیچ ربطی ندارد که مدام نویسنده عاشق کدام شاعر بوده. به ما هیچ ربطی ندارد که کدام عکس در کدام سال گرفته شده و آن را از میان آلبوم عکسهای شخصی فردی بیرون کشیده و این ور و آن ور به اشتراک بگذاریم.
شما چیزی را که میخواهید جذب نمیکنید، شما چیزی که هستید را جذب میکنید. شما چه هستید؟ آدمها چیزی را که میدانند بر زبان تکرار میکنند. اما در واقعیت، چیزی را که هستند بازتولید میکنند. برای بهتر شدن لازم نیست حرفها، لباسها، ظاهر، لهجه و ادا و اطوار خود را تغییر دهید. باید شخصیت خود را تغییر دهید.