پاسخ یک دوست به مطلب معادلسازی واژه میکروفیلم
توضیح
بعد از مطلبی که راجع به معادلسازی واژگان توسط فرهنگستان روی وبلاگ منشر شد، یکی از خوانندگان وبلاگ لینک وبلاگ آوای قانون را در کامنت گذاشته و من را دعوت به خوندن مطلب کرده بودند. بعد از خواندن این مطلب نکاتی به ذهنم خطور کرد که مدتهاست درصدد نوشتنشان هستم. ولی قبل از آن از شما هم درخواست میکنم این مطلب را با دقت بخوانید. خوشحال میشوم نظر خود را زیر همین پست بنویسید:
Photo by Faruk Kaymak on Unsplash
که ایران زنده ماند بدین پارسی
بخش یکم
سر سخن (مقدمه)
به آگاهی دوستان و خوانندگان گرامی می رسانم که از این پس به شوند گرفتاری ها و .... هر پانزده روز یک "گزیده نگاشت" تقدیم می کنم. یعنی هر ماه دو نوشته .همچنین خواهش دارم تا خوانندگان ارجمند به نکته پایانی این "گزیده نگاشت" که درباره درخواستی از سوی این ناچیز به استاندار گرامی بوشهر است ؛ نگاهی دیگر اندازند .
سخن
همان گونه که دانشمندان زبانشناس گوشزد کرده اند ؛ هر زبان از دو ساختار جداگانه "واژگان" و "دستور زبان" پرداخته می شود . زبان پارسی نیز همین گونه است . در آغازین سال های تازش عرب های حجاز به سر زمین ایران و پیش از این ، زبان پارسی با گویش هایش ، در نوشتار و گفتار گویشوران پارسی پیراسته از واژگان عربی و دیگر واژگان بیگانه بود. (این سخن به چم (معنای) ناوابستگی ریشه ای برخی از واژگان پارسی با واژگان زبان های دیگر نیست ) . کتاب های بازمانده از زبان پارسی میانه مانند "بند هشن " ، "ایاتگار زریران" ، "ارداویراف نامه" ، "زند" ، "پازند" و .... بیانگر درستی این سخن است . ولی از نخستین سالهای این یورش ، آرام آرام واژگان و برخی از ویژگی های دستوری زبان عربی در زبان پارسی جایگیر و جایگزین شد.
این جایگزینی در دوران قاجار به اوج رسید و تا بدآنجا کشید که نوشتار نویسندگان و سرایندگان این دوران بیشتر از پارسی ، آمیخته با واژگان عربی بود . به فتوای زنده یاد "میرزای شیرازی" پیرامون حرام بودن کشیدن (استعمال ) تنباکو نیک بنگرید .
" الیوم استعمال توتون و تنباکو به ای کان نحو در حکم محاربه با امام زمان است "
تاریخ مشروطه ایران
از میان شانزده واژه این جمله ، چه اندازه از واژگان ، عربی و بیگانه هستند؟
روی سخن نگارنده با مبارزه پر ارزش آن آقا با استعمار پلید بریتانیا نیست که خود کار پر ارجی بود . روی سخنم تنها و تنها در نگاه به زبان پارسی و ادبیات آن ، در روزگار قاجار است .
اگر بخواهم ویژگی های دستوری جایگیر شده عربی در زبان پارسی را گزارش کنم ؛ خود جستار دیگری می خواهد اما اگر خوانندگان دستور دان و یا زبان شناس در همین نمونه یادشده بنگرند ؛ گونه ای از ویژگی و پایه دستوری زبان عربی هویداست که حتا هم اکنون نیز در زبان پارسی دیده نمی شود .
فردوسی سترگ بسیار پیشتر از اینها این آسیب و زیان بزرگ را دریافته بود و به همین شوند بود که شاهنامه همیشه جاویدان را فراهم آورد و به دست داد تا به گفته خویش ایرانیان را زنده سازد بدین پارسی . این کار ستبر که در برآیند سی سال تلاش و فداکاری به دست آمده بود ؛ سهم بسزایی در پاسداشت زبان و هستی ملی ما دارد و از نگاه این ناچیز هر اندازه دانشمندان ادب شناس و زبان پژوه درباره فردوسی و شاهنامه بنویسند باز هم کم است .
به باور نگارنده اگر همین روند پارسی ستیزی و عرب گرایی در زبان پارسی ادامه می یافت ؛ در سده های آینده بر زبان و هستی (هویت) ملی ما همان بلایی فرود می آمد که بر زبان و هستی ملی دو ملت شهرآیینی (متمدن) لبنان و مصر فرود آمد. یعنی زبان پارسی و در برآیند آن هستی ملی ما از میان می رفت .آن چه کوشیده که تا کنون این هستی ملی آسیب دیده ما را همچنان پابرجا نگه دارد ؛ همین زبان گهر زای پارسی است ولی در لبنان ، هستی و شهرآیین فنیقی (کنعانی) و در مصر ، زبان ، هستی و شهر آیین قبتی برای همیشه از میان رفت و هستی و زبان دیگری پدید آمد . شهر آیینی ملی نیز از این دو کشور رخت بربست .
در سالهای پایانی قاجار ، برخی روشنفکران ایران مانند زنده یادان احمد کسروی ، سید حسن تقی زاده ، آخوند زاده و ... نمی توانستند این همه پارسی ستیزی را برتابند . به همین شوند دست به خامه برده درباره بایستگی (لزوم) پاسداری از پارسی قلم فرسایی کردند . همین گروه از روشنفکران در برآیند نزدیکی به رضاشاه و در کنار تلاش های فرهنگستان زبان پارسی و خواست دو پادشاه پهلوی ، پیامدهای بسیار خوبی را برای زبان پارسی به ارمغان آوردند . به گونه ای که شما می توانید در نتیجه بررسی و سنجش (مقایسه) نوشتارهای سازمانی و غیر سازمانی دو دوره قاجار و پهلوی این پیامد را به گونه روشنی ببینید .
در روزگار پهلوی نوشتار (نثر) پارسی ، چه سازمانی و چه غیر سازمانی ، از بسیاری از واژگان نابایسته (غیر ضروری) عربی پیراسته شد . واژگانی که بیشینه انها آشنای ذهن و زبان مردم و فرهنگ همگانی ایرانیان نبود .
دنباله این جستار در گزیده واپسین خواهد آمد با یاد کرد نکته ای در سر سخن ، پیرامون پیامی که به جناب استاندار بوشهر داده ام . استاندار گرامی بوشهر چه پیام نگارنده را دریابد و به دید بگیرد و چه درنیابد و به دید نگیرد ؛ بسیار سر بسته نکته ای را با شما در میان خواهم گذاشت ولی آرزو می کنم این بزرگوار این نکته را با سیاست و تیز بینی دریابد و به دید بگیرد.
که ایران زنده ماند بدین پارسی
بخش دوم
سر سخن (مقدمه)
پیمان داده بودم که درباره کنشی از استاندار گرامی (محترم) بوشهر در سر سخن ، سخن بگویم ولی از آن جایی که هنوز برآیند این کنش آشکار نیست نمی توانم سخنی بنویسم .در نتیجه گفتار را به زمانی وا می گذارم که پیامد کنش هویدا شود .
"سخن"
همان گونه که پیش از این گفته شد با تلاش و خواست فرهنگستان زبان پارسی بود که بسیاری از واژگان نابایسته عربی از نوشتار پارسی پالایش شد . به همین انگیزه بر خود بایسته می دانم تا با یاد دو بزرگ مرد یعنی زنده یادان "علی اصغر حکمت" و "محمد علی فروغی" ، بیشینه سپاس و بزرگداشت خویش را به پیشگاه این دو دانشمند پاسدار پارسی پیشکش کنم .
سالها پیش دانشجویی روسی برآیند پژوهشی را که خود انجام داده بود ؛ به نگارنده بازگو می کرد . او می گفت : " بررسی ها و پژوهش من نشان می داد که واژگان عربی به کار رفته در نوشتار پارسی فرزانه بخارا - فرزند سینا (ابن سینا) - 29 درسد ، در فرهنگ همگانی مردم کوچه و بازار شهر تهران 30 درسد و در گفتار و نوشتار نمایندگان "مجلس شورای اسلامی" نزدیک به پنجاه درسد است "
درست به یاد ندارم که این بررسی را درباره کدام یک از شمارگان "مجلس شورا" به دست داده بود ولی پیرامون همین جستار زمان زیادی میان من و او به گفتگو گذشت . ( ناگفته نماند که فرزند سینا خود ، زبان عربی را نیک می دانست و به هر دو زبان پارسی و عربی نوشتارهایی ارزنده و ماندگار را به یادگار گذاشته است ) .
بزرگترین شوند این پدیده زیانبار - یعنی حضور پنجاه درسدی واژگان عربی - در دو آخشیج (عنصر) نهفته است .
1- نوشته ها و بسیاری از سرچشمه های (منابع) دانش های آیینی اسلام به زبان عربی نوشته شده است و دانش آموزان و دانش آموختگان دینی (طلاب،علما و آخوندها) به ناچار و شاید گاه به خواست خویش ،بیشتر کتابها و سرچشمه های خود را به عربی می خوانند .
2-نوشته ها و سرچشمه های رشته دانشگاهی حقوق ( از آن جا که در ایران حقوق اسلامی آموزش داده می شود ) ، در برآیند اثرپذیری از نوشته های دینی یا دارای وازگان زیاد عربی هستند و یا گاه حتا به زبان عربی نوشته شده اند .
به باور نگارنده از آن جا که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، کنش سازمانی و غیر سازمانی گروه دانش آموزان و دانش آموحتگان دینی فراگیر شد و در کنار دو شوند یادشده ، اکنون سالهاست که یورش واژگان عربی به زبان پارسی بیشتر شده است .
سالهاست که رییس جمهورهای ایرانی سخنرانی های خود در سازمان ملل را با زبان عربی آغاز و بخشی از سخنان خود را با این زبان بیان می کنند .
شوند چشمگیر دیگر در این زمینه ، اثرپذیری ادب شناسان پارسی از برخی نوشتار های کهن پارسی است . نوشتارهایی چونان " مرصادالعباد " ، " کشف الاسرار " و ... . این نوشته ها بدان پایه با واژگان عربی در آمیخته اند که حتا دانش آموختگان دانشگاهی پارسی زبان نیز از دریافت بهینه و درست آنها ناتوانند .
دیگر عاملی که چندان هم به چشم نمی آید دانش آموزی و دانش آموختگی ایرانیان در کشورهای عربی و یا در رشته زبان و ادب عربی است .
آشنایی های این چنینی ، واژگان عربی زیادی را در زبان پارسی نهادینه کرده و می کند .
آن چه هستی زبان و ملی ما را آسیب پذیر کرده و می کند ؛ تنها سرازیری گسترده واژگان عربی نیست . هم اکنون نزدیک به دویست سال است که واژگان انگلیسی تازش دهشت برانگیزی را بر زبان پارسی آغاز کرده اند . پارسی ستیزی واژگان انگلیسی نیز از چند آبشخور سرچشمه می گیرد .
نخست پیشتازی کشورهای انگلیسی زبان در زمینه فنآوری و دانش های گوناگون است . دو دیگر دانش آموختگی و دانش آموزی بسیاری از ایرانیان در کشورهای انگلیسی زبان است و سوم باشندگی (سکونت) نزدیک به هفت ملیون ایرانی در سرزمین های بیرون از میهن است . بسیاری از این باشندگان کشورهای بیگانه - که یا سرچشمه مغز هستند و یا ارز - در کشورهای انگلیسی زبان به سر می برند .
درد وحشت برانگیز آن جاست که بسیاری از این هم میهنان در پیآمد خودباختگی ، شهروندی (تابعیت) خود را به ان ایرانی ( نا ایرانی ) دگرگون کرده اند .(شاید بتوانم روزی پیرامون پیآمدهای این درد بزرگ میهنی نوشتاری را در همین تارنما فراهم آورم .)
با اندوه فراوان باید بگویم که برای پیشگیری از تازش فراگیر واژگان انگلیسی به زبان پارسی ، فرهنگستان زبان از یک سو برای برابر سازی واژگان ، مانند فنآوری باختر زمین (غرب) نه تنها به روز نیست بلکه بسیار کند و غمبار رفتار کرده است و از سویی دیگر اکنون سالهاست که دستور کار خود را به جد نمی گیرد .
درد دیگری که بر دل هر میهن پرست و دانای ایرانی آتش می زند ؛ ناشایستگی بی اندازه بیشینه مدیران دولتی در پاسداشت زبان است . در دو دولت "علی اکبر هاشمی رفسنجانی" و دولت نخست "محمد خاتمی" ، برای پاسداشت پارسی همت خوبی از سوی دولتمردان و نمایندگان مجلس به کار گرفته شد ولی آن گاه که دستور کارهای درست و بسنده به دست مدیران میانی و پایینی رسید ؛ همه آن چه در بالا و به آیین رشته شده بود ، در پایین و در آتش جهل ، نادانی و ناکارآیی مدیران سوخته شد . من خود به چشم خویش بینای این پدیده جگرسوز بوده ام . سد البته که همین دولتمردان درست کار (در این زمینه) باید بپذیرند که بار ناکارآمدی مدیران میانی و پایینی (در این زمینه) بر دوش خود آنان است .
نکته :
( پردازش و گزارش این جستار به چم (معنای) بدی و پرهیز از دو زبان زیبای عربی و انگلیسی نیست . این دو زبان جهان پسند - به ویژه زبان روش مند عربی - گویشوران ، هنر آفرینان و مهر ورزان فراوانی دارد . خود این کمینه با زبان انگلیسی آشناست و بسیاری از کارهای دانشی خود را به زبان عربی انجام می دهد . انگیزه این جستار تنها و تنها تلاش برای پاسداشت و پاسداری از زبان پارسی و هستی (هویت) ملی ما ایرانیان است .)
دنباله این جستار در بخش واپسین خواهد آمد .
روز و روزگارتان به کام . پاینده باد ایران .
منبع: وبلاگ آوای قانون
- ۹۸/۰۲/۳۰