دو قدم مانده به صبح

سلام خوش آمدید

برای بچه‌ها به‌جای تبلت بیلچه بخرید

چهارشنبه, ۱ آبان ۱۳۹۸، ۰۶:۳۴ ب.ظ

یادگیری کودکان وقتی به بهترین شکل اتفاق می‌افتد که با بدن خود درگیر جهان خارج شوند

امروزه روز، تمام ابعاد زندگی ما با اینترنت عجین شده است. حتی می‌توان گفت دیگر تقریباً هیچ کاری را نمی‌توان بدون اینترنت انجام داد. در این میان اما، مانند هر مخلوق بشری دیگری، اینترنت هم محل بحث دارد که آیا تمام کارکردهای آن مفید هستند؟ آیا باید از ورود آن در هر قسمت از زندگی فردی و اجتماعی خود استقبال کنیم؟ مهم‌تر از آن وسایلی هستند که با آن‌ها اینترنت را دریافت می‌کنیم. به این بهانه که اینترنت همه جا نیاز است، کامپیوتر‌های شخصی، تبلت‌ها، لپ‌تاپ‌ها و گوشی‌های تلفن همراه همه جا با ما هستند. البته همه‌ی ما می‌دانیم که تنها کارکرد این وسایل دریافت اینترنت نیست، آن‌ها کارکردهای مثبت و منفی دیگری نیز دارند.

مانند اینکه نرم افزارهای تخصصی‌ای که بر روی آن‌ها نصب کرده و از آن‌ها در جهت زندگی حرفه‌ای خود کار می‌کشیم. از آن سو حجم انبوهی بازی و اپلیکِی‌شن‌هایی که چه بسا به جای فایده، ضرررسان هم باشند. ما به گوشی تلفن همراه نیاز داریم تا بتوانیم سطح ارتباطات اجتماعی خود را بالا ببریم. لازم است به افراد مختلفی زنگ بزنیم و کارهای روزمره‌ی خود را پیش بریم. نیاز داریم گاهی در مواقع ضرور از آن استفاده کنیم و جان خود یا کس دیگری را نجات دهیم. برای منی که دنیای قبل از تلفن همراه را زیسته‌ام می‌دانم که ضرورت و اضطرار چقدر ناگهانی رخ می‌دهد و تو خیلی ساده کاری جز تماشا نداری تا مثلاً به اورژانس زنگ زده و جان فردی که دچار حمله‌ی قلبی شده را نجات دهی. یا اینکه برای دانستن پاسخ یک پرسش باید مدتها در این کتابخانه و آن کتابخانه جستجو کنی و نتیجه همیشه هم مطلوب نباشد! تلفن‌های همراه، کامپیوترهای شخصی و اینترنت، هر سه با هم، دنیایی را به ما عرضه کرده‌اند که در آن به راحتی می‌توان اطلاعات را به گردش درآورد. این سه ما را از «دنیای شهر» به «شهر دنیا» وارد کرده‌اند. دهکده‌ی جهانی فقط یک شعار نیست که یک واقعیت است. زمانی نام دانشگاه ام آی تی یک نام بس بزرگ بود که مانند یک قله‌ی دست نیافتنی در چشم انداز خیلی دور جوانان بسیاری از نقاط دنیا قرار داشت. امروزه اما می‌توانید از طریق اینترنت فیلم‌های کلاس‌های درس این دانشگاه را تماشا کنید و با هر کدام از اساتید که متمایل هستید تماس ای‌میلی برقرار کنید و حتی با هم پژوهش مشترک انجام دهید. در کنار این ماجرا، بحث تجارت الکترونیک را داریم که بازارهای سنتی را به تمامه بر هم زده است و نوعی جدید از بازار خرید و فروش را به وجود آورده است. خیلی از سیاستمداران هم روی به این ابزارها آورده و ساده‌تر با طرفداران و منتقدان خود ارتباط می‌گیرند. این تا اینجای کار که افراد خلاق، کارآفرین، مبتکر، کنجکاو و در یک کلمه معناگرای جامعه‌ی بشری را اغناء می‌کند. آیا این‌ها همه‌، بهانه‌های خوبی هستند که همه جا و در همه حال سر در گوشی‌های تلفن همراه داشته باشیم؟ آیا این همه گشت و گذار در اینترنت برای یافتن یک معنای جدید است؟ برای انجام یک پروسه‌ی آموزشی آنلاین است؟ آیا این‌ها همه برای این است که پاسخ پرسشی را بیابیم؟ من فکر نمی‌کنم جواب این سؤال مثبت باشد. قرار بود این ابزارها ما را به هم نزدیک‌تر کنند و سطح ارتباطات اجتماعی را ارتقاء دهند اما امروزه می‌بینیم که ما از هم دور کرده است. و چه دور!

پدیده‌های جدید مانند بازی‌های آنلاین، سایت‌های پورنوگرافی، خرید و فروش آن‌لاین مواد مخدر و کارهای تبهکارانه‌ی دیگر، اینستاگرام و شبکه‌های اجتماعی، خیلی عملکرد قابل دفاعی نداشته‌اند. این‌ها در کنار هم، روح شیطانی خیلی از ما را بیدار کرده‌اند. قسمتی از شخصیت خیلی از ما تمایل به خشونت، تسلط بر دیگران و کنترل آن‌ها در همه‌ی ابعاد دارد. بعضی از ما نارسیست‌های چندش‌آوری هستیم که با این ابزار توانسته‌ایم تا حد زیادی این نارسیسم را پرورش دهیم. امروزه با آدم‌هایی طرف هستیم که از دنیای بیرون بریده‌اند، اما در دنیای آن‌لاین هم کاری جز مصرف حجم نمی‌کنند. این‌ها برده‌های جدید دنیای ما هستند که فقط مصرف می‌کنند.

در این میان آموزش کودکان با اما و اگر‌های زیاد خود وارد بحث می‌شود. آیا باید در آموزش کودکان از وسایل نوین دیجیتالی و اینترنت استفاده کنیم یا خیر؟ جواب نمی‌تواند یک خیر مطلق یا یک بله بدون قید و شرط باشد. به نظر من نسل‌هایی که با شبکه‌های اجتماعی وارد دنیای مجازی شدند (که اغلب نوجوان هستند) توانایی فرستادن ای‌میل، استفاده از موتورهای جستجو، یافتن دوره‌های آموزشی آنلاین و دیگر ابزارهای آموزشی؛ همچنین استفاده‌ی تجاری از این دنیای وسیع را ندارند. ابتدا باید به این نسل آموخت که چگونه از گوشی تلفن همراه خود دل بکند، پشت سیستم بنشیند و یک ای‌میل تنظیم کند، وبسایت‌ها را جستجو کند تا پاسخ سؤالات خود را از معتبرترین منبع دریافت نماید (اصلاً از کجا بفهمیم کدام منبع معتبر است؟) بتواند ایده‌های خود را در قالب یک وبلاگ با دیگران در میان بگذارد. آموختن مهارت‌های لازم در این زمینه به ضمیمه دانش مورد نیاز استفاده از اینترنت، امروزه از هر چیز دیگری واجب‌تر شده است. اینکه کرور کرور آدمهایی ریخته‌اند توی اینستاگرام و به دید زدن زندگی خصوصی همدیگر مشغولند و یا سرتا پای یک سلبریتی را دید می‌زنند و واکنش‌های آن‌ها در مقابل افرادی که با آنها زاویه‌ی دید دارند صرفاً فحاشی و توهین است؛ نه تنها قابل اغماض نیست و نه تنها طبیعی نیست که باید بگویم این دسته از مصرف کنندگان دنیای جدید دقیقاً اخلالگران جدید دنیای تجارت الکترونیک و دنیای تولید محتوای مردمی هستند. هر چه به این سمت برویم و مصرف کننده صرف اینترنت باشیم و هر چه بیشتر و بیشتر از جستجوگری رویگردان باشیم، فرصت تجارت آزاد بدون رانت و باند و گردش اطلاعات بدون سانسور که توسط تمام مردم شکل خواهد گرفت را مختل خواهیم نمود. تجربه‌ی من از نرم افزار تحلیل آمار وبسایتم خیلی جالب است. مطالبی که در اینستاگرام و تلگرام به اشتراک می‌گذارم بیشترین بازدید را در همان پلتفرم دارد ولی حتی یک بازدید از این دو به سمت وبسایت سرازیر نمی‌شود. این که می‌شود با این دست تکنولوژی‌ها کاری از پیش برد یک توهم است. اینکه بعضی افراد از سلام و احوالپرسی ساده با مردم اطراف خود عاجز هستند ولی هماره سر در گوشی تلفن همراه دارند به نظر من هر دو ارتباط مستقیم با اختلالات فردی مانند افسردگی و از آن سوی خلع سلاح شدن جامعه از عنصر هوشیاری دارد. کما اینکه در این چند ساله دیده‌ایم که جوامعی در بزنگاه خاصی چه رفتار اشتباهی از خود بروز داده‌اند.

مسیر استفاده‌ی کنونی مردم از اینترنت مسیری است که هر چه بیشتر آن را پیش برویم، انسان‌هایی افسرده‌تر و تنهاتر، عصبی‌تر و کینه‌ای‌تر، ناتوان‌تر و نادان‌تر و از همه مهم‌تر فقیرتر و مستأصل‌تر خواهیم بود. زنگ خطر این مسأله در بسیاری نقاط جهان به صدا درآمده است. در یک مورد که در اینجا نقل می‌کنم مقاله‌ای است که 6 بهمن‌ماه در سایت ترجمان ترجمه و منتشر شده است. نویسنده در قسمتی می‌گوید:

 کسانی که می‌گویند کودکان باید وقت بیشتری را پشت صفحات نمایش بگذرانند در واقع با عقل سلیم، فلسفه و علم می‌جنگند.

در جای دیگری از مقاله اشاره به پژوهشی می‌کند که در آن از کودکان پرسیده‌اند:

 اگر رسانه‌های دیجیتال نبودند چه اتفاقی می‌افتاد؟ بعضی از پاسخ‌ها از نوجوانانی از کشورهای مختلف بدین قرار است: «وقت بیشتری را بیرون سپری می‌کردم، به جای تلویزیون دیدن یا گوشی همراهم یا هر چیزی، کارهای مفیدتری برای انجام دادن پیدا می‌کردم» (استرالیا). «اگر هیچ رسانۀ دیجیتالی نداشتم، احتمالاً کتاب داستان می‌خواندم» (تایلند). «مشکلی ایجاد نمی‌کرد. بالاخره سیم ما که به رسانه‌های دیجیتال وصل نیست. رسانه‌های دیجیتال ما را کنترل نمی‌کنند» (ترکیه). «افراد می‌توانند با اعتماد به نفس بیشتری با دیگران چهره به چهره و نه از طریق اینترنت صحبت کنند، در واقع می‌توانند با آن‌ها گفتگو داشته باشند» (استرالیا). «افراد یاد می‌گیرند که با چیزهای دیگر زندگی را سپری کنند، از راه‌های دیگر بهره ببرند» (برزیل). «اولش عادت کردن به آن سخت است، اما چون هیچ کس آن را ندارد، همه به شرایط جدید عادت می‌کنند. بهتر هم می‌شود، چون همه می‌توانند بیشتر حرف بزنند، برای دوستی‌هایشان بیشتر کار کنند» (استرالیا).

اصل مقاله را می‌توانید در ادامه بخوانید: برای بچه‌ها به‌جای تبلت بیلچه بخرید


پی‌نوشت: عکس Photo by Meghan Holmes on Unsplash

  • اسماعیل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دو قدم مانده به صبح
آخرین نظرات