خلق و خوی ایرانیان از نگاه ژوزف آرتور گوبینو
هر خارجی که وارد ایران میشود، تصوّر مینماید که ایرانیان مؤمنترین ملل جهان میباشند. مذهب ملّی و رسمی ایران، اسلام میباشد. شب و روز، آیات کوچک و بزرگ قرآن و کلمات و عباراتی که از احادیث و اخبار مذهبی اقتباس شده، بر زبان مردم جاری است. اگر شما یک ربع ساعت با یک ایرانی صحبت کنید، خواهید دید که چندین مرتبه میگوید: انشاءالله، ماشاءالله، خدا بزرگ است، سلاماللهعلیه، صلواتاللهعلیه و غیره. اگر احیاناً نام قرآن به میان بیاید، با نهایت تکریم این نام را تلقّی نموده و آن را کتاب خدا میخواند و چنانچه بخواهد عبارات و کلماتی چند از قرآن بیان نماید، آنها را به عنوان آیات کریمه معرفی میکند و اگر چند نفر از هموطنانش هم اطراف او باشند، هنگام ادای این کلمات، باد در گلو میاندازد و حروف عربی را با خروج اصلی ادا میکند و یک نوع حال تفکّری به او دست داده، به طوری با خضوع، چشم به آسمان میاندازد که شخص تصوّر مینماید، وی یکی از مقدّسین بزرگ است. ولی در میان هر بیست نفر که با این خلوص نیّت ظاهری، اظهار قدس و وَرَع مینمایند مشکل بتوان یک نفر را یافت که باطناً هم چنین خلوص نیّت و قدس و وَرَعی داشته باشد. و عجب در این است با این که تمام ایرانیان از این موضوع اطّلاع دارند و میدانند که این اظهار تقدّس صوری است و باطنی نمیباشد؛ با این وصف، به روی خودشان و دیگران نمیآورند.
منبع: ژوزف آرتور گوبینو (۱۳۸۷). سه سال در ایران. ترجمه و اقتباس ذبیحالله منصوری. چاپ دوم. تهران: نگارستان کتاب. صفحهٔ ۹.
در همین زمینه