شکاف تحصیلی بین مردان و زنان ایرانی در حال کاهش است
بنا بر آنچه تهران تایمز در شمارهی 10 سپتامبر 2018 اعلام کرده است، شکاف تحصیلی بین مردان و زنان در ایران در حال کاهش است. این رقم که 4 دههی گذشته رقمی بالغ بر 40 درصد بوده امروزه به کمتر از 12 درصد رسیده است. یعنی در حال حاضر تعداد زنان تنها 12 درصد کمتر از تعداد مردان باسواد جامعه است. همچنین در این نوشته اذعان شده است که تعداد زنان بیسواد در ایران رقم 1.800.00 نفر است. با توجه به اینکه نسبت تعداد زنان بیسواد به تعداد بیسوادان در وسعت جهانی 2 به 3 است، یعنی از هر سه نفر انسان بیسواد در جهان، دو نفر آنان زنان هستند؛ لذا میتوان گفت در خصوص پر کردن شکاف تحصیلی بین مردان و زنان، جامعهی ایران وضعیت خوبی دارد.
من از شنیدن هر خبری در خصوص بهبود وضعیت زنان در خاورمیانه ناخواسته خوشحال میشوم و کاری ندارم که خود زنانی که در منطقه هستند چه احساسی نسبت به خود و نسبت به جامعهی اطراف خود دارند. علیرغم همهی ناملایمات گاهاً ترسناک حاکم بر ما، سرعت بهبود وضعیت زنان در این نقطه از جهان امیدوار کننده است. مهمترین عاملهای این تغییر یکی حمایت فردی و خانوادگی از تحصیلکردگی است که حکومتها را در این زمینه مجبور به پیروی از جامعه و پاسخگویی به آن کرده است. چه در پاکستان، چه در شمال آفریقا و چه در هند، در همهی منطقه افراد جلوتر از حکومتهای خود وارد دنیای دانش و آگاهی و مدرنیت و مدنیت میشوند. دیگر عامل مهم، تغییر دیدگاه خود زنان است که به سهم خود آگاه شدهاند. زنان سهمی زیادی از جامعه دارند. چرا که هم مادران ما هستند و هم همسران و هم همکاران ما در محیط کار. چگونه است که به چنین نقش عظیمی واقف نشوند؟ به هر حال هر انسانی حقوقی و خواستههایی دارد که سهم او از زندگی و جامعه است. در مقابل سهمی هم از ساختن جامعه و آفریدن دنیای جدید دارد که به نوعی مسئولیت او در مقابل آینده جامعهای است که در آن میزید. زنان را نمیتواند از هیچ بعدی از ابعاد دنیای امروز حذف کرد. حتی اگر هنوز دختری گریان در مصر باشد که مقابل دوربین عکاس معروف براندن استنتن (Brandon Stanton) قرار بگیرد و بگوید:
بزرگترین درد من این است که پدر من نگذاشت به سریلانکا بروم و درس بخوانم، من میخواستم بیاموزم و زندگی جدیدی را تجربه کنم ولی او که به تمام مردم بی اعتماد است نگذاشت من به آنجا بروم. با اینکه به او گفتم به همراه یک خانوداه خواهم زیست ]و تنها نیستم که کسی آزارم دهد[ اما او اجازه نداد....
اما همین قدر هست که او به حق خود واقف است که اینگونه آزادانه مقابل دوربین عکاس Humans of New York میایستد و این مسأله را بیان میکند و آنقدر رشد کرده که میداند این کار هزینههایی هم خواهد داشت. این چیزی است که به عنوان خودآگاهی از آن یاد میکنم و معتقدم علیرغم همهی مشکلات چنین زنانی خواهند توانست خود را ارتقاء داده و جامعه را نیز با خود رشد دهند. نمیتوانیم خواهان مدرنیته، مدرنیزاسیون، آگاهی و آزادی، رشد اقتصادی و شاخصهای مربوط به آن، تحول فرهنگی و ... باشیم ولی زنان را کنار بگذاریم. از هر نقطه نظری که بنگریم آنها جزوی جدی از جامعه هستند از نقطه نظر منابع انسانی و شاخصهای اقتصادی، 50 درصد نیروی کار و تولید در جامعه هستند. 50 درصد مغز متفکر و تولید محتوا و قدرت خلاقیت و طراحی در جامعه هستند. از نقطه نظر حقوقی نیمی از کسانی هستند که در یک جامعهی مفروض میزیند و به هیچ عنوان نمیتوان آنان را از حقوقشان دریغ کرد. از نقطه نظر فرهنگی، روح زنانه است که میتواند به فرهنگ رنگ و بوی بهتر و زیباتری بدهد. تمدنی که عاری از روح زنانه باشد چیست جز تاریخ جنگ؟