دو قدم مانده به صبح

سلام خوش آمدید

معرّفی کتاب یوسف‌شاه: ستارگان فریب‌خورده

يكشنبه, ۱۹ فروردين ۱۴۰۳، ۱۰:۰۴ ب.ظ
  • نویسنده: فتحعلی آخوندزاده
  • مترجم: محمدجعفر قراجه‌داغی
  • نوبت چاپ: سوم
  • محل چاپ: تهران
  • ناشر: خوارزمی
  • سال چاپ: ۱۳۵۶
  • تعداد صفحات: ۴۶ صفحه

برخی از پژوهشگران از جمله حسن میرعابدینی رمان «یوسف شاه: ستارگان فریب‌خورده» نوشتۀ فتحعلی آخوندزاده را طلیعۀ رمان ایرانی می‌دانند. آخوندزاده این رمان را در سال ۱۲۵۳ هـ . ش. به ترکی نوشت و بعداً محمدجعفر قراجه‌داغی آن را به فارسی برگرداند. وقایع رمان یوسف شاه برگرفته از واقعه‌ای تاریخی در سال هفتم سلطنت شاه عباس صفوی است که اسکندر بیک مُنشی آن را در «تاریخ عالم‌آرای عباسی» ثبت و ضبط کرده است و همین واقعه است که بعدها جلال آل‌احمد آن را دستمایۀ آفرینش رمان «نون والقلم» قرار می‌دهد.

ماجراهای رمان «یوسف شاه» بدین قرار است که سه روز از عید نوروز گذشته است و شاه عباس صفویِ بیست‌ودوساله با همسرش سلمی خاتون در قصر نشسته‌اند. صدرالدین منجم‌باشی بر شاه وارد می‌شود  و به او اطلاع می‌دهد که بر اساس رصد ستارگان، پانزده روز که از عید بگذرد، مریخ و عقرب مُقارنه خواهند داشت و این قِران نَحْسَین موجب می‌شود که در مُلک ایران به صاحب‌سلطنتی صدمه‌ای بزرگ برسد. شاه بعد از شنیدن این خبر آشفته می‌شود و بزرگان مملکت ازجمله میرزا محسن وزیر، زمان‌خان سردار، میرزا یحیی مستوفی و آخوند صمد ملاباشی را به حضور می‌خواند تا برای دفع این بلا چاره‌ای بیندیشند، اما کاری از دست هیچ‌کدام از این‌ها ساخته‌ نیست. در این هنگام مولانا جمال‌الدین که گویا منجم بازنشستۀ دربار است وارد می‌شود و چاره را در آن می‌داند که پادشاه در این ایام نحس، مجرمِ واجب‌القتلی را به جای خود بر تخت بنشاند و به همه القا کند که پادشاه واقعی اوست، به گونه‌ای که هیچ‌کس بو نبرد که این طرح و نقشه است و خودش از قدرت کناره‌گیری کند تا این ایام نحس بگذرد و بعدش این پادشاه دروغین و عاریتی را از تخت به زیر بکشد و خود دوباره بر اریکۀ قدرت تکیه دهد. شاه می‌پذیرد. درباریان شخصی به اسم یوسف که در قزوین دکان سرّاجی و زین‎سازی دارد و بارها علیه علمای دین و سران حکومت سخن گفته، پیدا می‌کنند و با صد عزت و احترام می‌آورند و بر تخت شاهی می‌نشانند و شاه عباس اعلام می‌کند که یوسف شایسته‌تر از اوست و از امروز او پادشاه ایران و واجب‌الاطاعه است و خودش کناره می‌گیرد و ناپدید می‌شود. یوسف بعد از نشستن بر تخت، ابتدا سردمداران حکومت را که پیش از این از آن‌ها نام بردیم و هرکدام با اقداماتشان موجب تباهی و ویرانی کشور شده بودند، زندانی می‌کند و تعدادی از دوستان صالح خود ازجمله ملا رمضان، قربان بیک، میرزا جلیل و میرزا زکی را در مناصب حکومتی می‌گمارد و دست به اصلاحاتی گسترده در سطح کشور می‌زند. میزان مالیات‌ها را کم می‌کند. پل و کاروانسرا و مدرسه می‌سازد. آب‌رسانی می‌کند. به نظافت شهرها می‌رسد. چاله‌چولۀ خیابان‌ها را پر می‌کند. به فقرا کمک می‌کند. از قدرت روحانیون می‌کاهد. رانت‌ها و ویژه‌خواری‌ها را قطع می‌کند. راه‌های سوءاستفاده از قدرت را می‌بندد و هزار کار مثبت دیگر انجام می‌دهد؛ اما مردم که به این همه خوبی و خوشی عادت ندارند، علیه او جبهه می‌گیرند. آن‌هایی هم که در حکومت شاه عباس صاحب جایگاهی بودند و حالا دستشان از قدرت و ثروت کوتاه شده بود، مردم را علیه یوسف شاه می‌شورانند. قصر محاصره می‌شود و یوسف شاه در این میان ناپدید می‌شود. بعد از پایان شورش که مصادف است با شانزدهم عید نوروز و گذشتنِ ایام نحس و شوم، بار دیگر بزرگان دربار شاه عباس را به قدرت برمی‌گردانند و روز از نو روزی از نو. در پایان هم آخوندزاده در نقش راوی ظاهر می‌شود و تعجب می‌کند از حماقت ستارگان که گولِ مردم قزوین را خوردند و به جای شاه واقعی، شاه عاریتی و قُلّابی را از سر راه برداشتند.

«یوسف شاه» مانند بسیاری دیگر از متون عصر مشروطه یک اثر انتقادی است و آخوندزاده داستان را محملی برای انتقاد از حاکمان نالایق و شرایط بد اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور قرار می‌دهد. او در این رمان یوسف شاه را به صورت مصلحی اجتماعی و حاکمی آرمانی به تصویر می‌کشد و آنچه را که از حکمرانی مطلوب انتظار دارد، در گفتار و رفتار او ساری و جاری می‌کند.

 

  • اسماعیل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دو قدم مانده به صبح
آخرین نظرات