وبسایتی ایرانی برای تربیت میلیاردرهای خودساخته!
محمدرضا شعبانعلی را دوستی به من معرفی کرد و گفت وبسایتی دارد که مطالب مفید و سازندهای برای آنهایی که در جستجوی رشد فردی هستند ارائه میدهد. مدت زیادی از آن زمان میگذرد و من بیشتر و بیشتر با محمدرضا شعبانعلی آشنا شدهام. فردی است خودساخته و سازنده. وبسایتش منبع آموزشهای زیادی است که درصد زیادی از آن به صورت رایگان ارائه میشود. فرمت کار هم جدی است! از نصیحت و جملات ادبی و ... هم خبری نیست. اگر یک ایدهی کاری دارید که نمیدانید چگونه باید آن را به مرحله سوددهی برسانید. اگر کاری را راه اندازی کردهاید و میخواهید آن را گسترش دهید. اگر فکر میکنید نیاز به شنیدن حرفهای آموزنده و شخصیت ساز دارید، اگر فکر میکنید باید مهارتهای مذاکره و گفتگو یا بازرایابی و ... در خود پرورش دهید و در یک کلام اگر از وضعیت کنونی خود چندان رضایت خاطر ندارید و به موفقیت و پیروزی فکر میکنید حتماً به این سایت سر بزنید و از همین امروز آن را جزو اصلی ترین منابع مطالعاتی خود قرار دهید. آن را اولین سایتی در نظر بگیرید که قرار است هر روز صبح به آن مراجعه کرده و چیزی مطالعه کنید. او خودش را اینگونه معرفی میکند:
«من، محمدرضا شعبانعلی، متولد سال ۱۳۵۸ هستم.
سال ۱۳۷۶ از دبیرستان البرز فارغ التحصیل شده و همان سال در دانشکده مکانیک دانشگاه صنعتی شریف به ادامه تحصیل پرداخته ام.
همزمان با تحصیل، به عنوان نماینده فنی - بازرگانی شرکتهای مختلف اروپایی در ایران و خاورمیانه فعالیت نموده و در سال ۱۳۸۴ با رتبه نخست، وارد رشته MBA دانشکده مدیریت دانشگاه صنعتی شریف شدم.
طی این سالها جدای از فعالیت تجاری و بازرگانی و صنعتی، به فعالیت علمی و آموزشی نیز پرداخته ام که از جمله آنها میتوان به تالیف کتب متعدد و انتشار مقالات مختلف اشاره نمود.
کتابهای فنون مذاکره، ۵۳ اصل در مذاکره، تصمیم گیری، مدیریت انسانها، پیش بینی قیمت سهام در بورس به روش تحلیل تکنیکال، روش المان محدود و ... از جمله تالیفات و ترجمههای اینجانب بوده و جدا از برنامه های رادیویی و تلویزیونی، نوشتههای متعددی نیز در حوزههای فرهنگی و اجتماعی، در روزنامه ها و فضای مجازی منتشر گردیده است.
از آنجا که طی دو یا سه سال اخیر، احساس کردم برگزاری کلاس و دورههای آموزشی، فرصت مطالعه و یادگیری را از من گرفته، فعلاً چند سالی از فضای آموزش فیزیکی فاصله گرفتهام و به فعالیتهای تخصصی خودم و نیز مطالعه و یادگیری در حوزههای مورد علاقهام مشغولم.
بنابراین طی چند سال آتی (تا زمانی که سبک فعلی را تغییر دهم) بنا ندارم تعامل جدید با سازمانها یا پروژههای مشاورهی جدید یا برگزاری کلاسها و دورههای آموزشی جدیدی را آغاز کنم.
البته همچنان دوره های آموزشی آنلاین من از طریق سایت متمم برقرار است.»
این داستان را حدود ۱۵ سال پیش خوانده بودم. اما به دلیلی، امروز برایم تداعی شد:
معلم کلاس اول دبستان، از دانش آموز پرسید: من یک سیب و یک سیب دیگر و یک سیب دیگر را به تو میدهم. چند سیب داری؟
دانش آموز به سرعت گفت: چهار سیب!
معلم عصبانی شد. دوباره سوال را تکرار کرد: من یک سیب و یک سیب دیگر و یک سیب دیگر را به تو میدهم. چند سیب دارییییییییییی؟
دانش آموز این بار با انگشتان خود شمرد و گفت: چهار سیب!
معلم بسیار عصبانی شد. یادش افتاد که آن دانش آموز، موز را خیلی دوست دارد. پرسید:
من یک موز و یک موز دیگر و یک موز دیگر را به تو میدهم. چند موز داری؟
دانش آموز به سرعت گفت: «سه موز»!
معلم از خلاقیت و دقت نظر خودش، احساس غرور کرد و برای آخرین بار پرسید:
خوب. حالا اگر یک سیب و یک سیب دیگر و یک سیب دیگر به تو بدهم چند سیب داری؟
دانش آموز گفت: چهار سیب! آخه من یک سیب در کیف خودم دارم!
***
به یاد داشته باشیم که وقتی با دیگران صحبت میکنیم و برای آنها استدلال میکنیم، آنها با ذهن خالی به سراغ ما نیامده اند. به همین دلیل، با وجودی که ما اطلاعات و توضیحات خود را به آنها ارائه میکنیم، تحلیل و پاسخ آنها ممکن است با ما متفاوت باشد.
(منبع داستان: http://mrshabanali.com/مرور-یک-داستان-قدیمی/)