دو قدم مانده به صبح

سلام خوش آمدید

معرفی رمان روایت اثر بزرگ علوی

شنبه, ۲۱ بهمن ۱۴۰۲، ۱۱:۲۳ ق.ظ

◾️معرّفی رمان روایت

◾️نویسنده: بزرگ علوی

◾️نوبت چاپ: دوم

◾️محل چاپ: تهران

◾️ناشر: نگاه

◾️سال چاپ: ۱۳۷۸

◾️تعداد صفحات: ۴۴۶

 

رمان «روایت» سومین رمان بزرگ علوی است که آن را در سال ۱۳۵۷ نوشت، اما در سال ۱۳۷۷ و پس از مرگ او منتشر شد. کاتب در آغاز کتاب می‌گوید که این رمان را از روی یک نوار ضبط‌شده پیاده کرده است، نواری که دربرگیرندۀ روایت زندگی انسانی رنج‌کشیده است.

 

«روایت» داستان نوجوانی است به نام فرود که همسایه و همبازی‌ای به نام نرگس دارد. البته فرود نام واقعی شخصیت اصلی داستان نیست، بلکه نام مستعار اوست، زیرا کاتب نمی‌خواهد هویت واقعی‌اش فاش شود. حاج علی‌اصغر واعظ، پدرِ فرود، و آقای پایدار، پدر نرگس، دو دوست قدیمی هستند که با هم صیغۀ برادری خوانده‌اند. این دو در حوزۀ علمیۀ قم و یکی دو سالی هم در نجف به تحصیل مشغول بوده‌اند و بعد از اتمام تحصیلاتشان یکی واعظ و روضه‌خوان شده است و دیگری معلم تاریخ و ادبیات. همسران این دو هم با یکدیگر قوم‌وخویش‌ بوده‌اند. همسر آقای پایدار چند سالی است که مرده و بعد از مرگ او، حاجیه‌خانم، مادر فرود، نرگس را بزرگ کرده است. نرگس دو سال از فرود بزرگ‌تر است. فرود دو خواهر کوچک‌تر به نام بدری و منیره دارد. فرود و نرگس از همان ایام کودکی و نوجوانی با الگوگیری از آقای پایدار رمان‌های مشهور ایران و جهان را می‌خوانند. فیروز پسرک سیاه‌چردۀ دیگری است که سوگلی آقای پایدار است. او هم مانند فرود از کتابخانۀ آقای پایدار کتاب امانت می‎گیرد و می‌خواند. فیروز با پدرش زندگی می‌کند و مادرش این دو را رها کرده و رفته است. فرود و فیروز هر دو دبیرستانی هستند، البته فیروز چند سالی از فرود بزرگ‌تر است. این دو به نرگس علاقه دارند و نرگس از رقابت عشقی آن‌ها آگاه است.

 

جنگ جهانی دوم آغاز می‌شود. روس و انگلیس از شمال و جنوب به ایران حمله می‌کنند و بخش‌هایی از ایران را به اشغال خود درمی‌آورند. ارتش از هم می‌پاشد و رضاشاه می‌گریزد. کشور پر از سربازهای انگلیسی و هندی می‌شود و فرود با دیدن اشغال کشورش توسط بیگانگان، به‌یک‌باره به میهن‌پرستی دوآتشه بدل می‌شود و گام در راه مبارزه با استبداد و استعمار می‌نهد و نرگس و عشق و عاشقی را فراموش می‌کند. او که حالا تصدیق ششم دبیرستانش را گرفته، به کتاب‌خوانی و روزنامه‌نویسی و پی‌گیری مسائل روز روی می‌آورد. با برخی از فعالان شهر جمعی با نام ستیزگر تشکیل می‌دهد و می‌کوشد نرگس را هم جذب این گروه کند، اما نرگس که اهل سیاست نیست، نمی‌پذیرد. نرگس دیپلمش را می‌گیرد و به درخواست پدرش برای پزشک شدن عازم تهران می‌شود. مدتی بعد از رفتن نرگس، فرود هم عازم تهران می‌شود. او قصد دارد در دانشگاه روزنامه‌نویسی بخواند، اما وقتی می‌بیند این رشته استادِ خوب ندارد، رشتۀ حقوق را برای ادامه تحصیل انتخاب می‌کند. او در تهران مدتی با روزنامۀ صبح همکاری می‌کند، اما چون این روزنامه از استعمارگری و اشغالگری آمریکا و انگلیس چیزی نمی‌گوید و تنها به روس‌ها می‌تازد، همکاری‌اش را با آن قطع می‌کند.

 

یک روز فرود در تهران به‌صورت اتفاقی با نرگس روبه‌رو می‌شود. نرگس حالا دانشجوی سال دوم پزشکی است و در خانۀ آقای ترشیزی که از دوستان پدرش است ساکن شده است. فرود هم موقتاً در خانۀ یکی از همشهری‌هایش مستقر می‌شود و هر چند وقت یک بار با نرگس دیدار می‌کند.

 

مدتی بعد فرود با دختری به نام مهری و برادرش پیروز کی‌تبار آشنا می‌شود و آن‌ها پای فرود را به حزب توده باز می‌کنند. به دلیل فضای باز سیاسی کشور، بازار حزب و حزب‌بازی در همه‌جا داغ است. فرود برای سرکشی به خانواده‌اش به شهرش برمی‌گردد و حزب از او می‌خواهد در شهرش بماند و به فعالیت بپردازد و به امور کارگران آنجا سامان دهد. روز جشن اول مه ۱۳۲۵ فرامی‌رسد و فرود به مناسبت روز کارگر تجمعی را در شهر تدارک می‌بیند. این تجمع به خشونت و درگیری با پاسبان‌ها و ژاندارم‌ها می‌کشد و تعدادی مجروح و زخمی می‌شوند، فرود هم جزء زخمی‌هاست. مدتی بعد غائله می‌خوابد و فرود هم دوباره فعالیت‌های سیاسی‌اش را از سر می‌گیرد. کم‌کم انحرافات و اختلافات در حزب هویدا می‌شود و فساد و تباهی آن آشکار می‌گردد. فرار برخی از سران حزب از کشور، جهت‌گیری‌های حزب دربارۀ نفت شمال، سنگ‌اندازی‌های حزب پیش پای مصدق  و فرایند ملی شدن نفت و جهت‌گیری حزب در قبال قیام فرقۀ دموکرات آذربایجان بذر شک و تردید را در دل فرود می‌کارد و او را که تا امروز به آرمان‌های حزب ایمان راسخ و بی‌چون‌وچرا داشته، دچار دودلی می‌کند.

 

یک سال بعد یعنی در سال ۱۳۲۶، حزب دچار انشعاب می‌شود. فرود از فعالیت‌های حزبی‌اش می‌کاهد و بیشتر به درس و مطالعه می‌پردازد. دشمنی حکومت با حزبی‌ها بی‌پرده‌تر می‌شود. تیراندازی به شاه در بهمن ۱۳۲۷ و اعلام این‌که ضارب او حزبی بوده است، باعث می‌شود حزب از سوی حکومت به‌صورت رسمی منحل اعلام شود. بگیروببندها آغاز می‌شود و در ادامه تیراندازی به نخست‌وزیر وقت یعنی رزم‌آرا در سال ۱۳۲۹ و کشتن او اوضاع را وخیم‌تر می‌کند. مجلس با نخست‌وزیری مصدق در سال ۱۳۳۰ موافقت می‌کند. توده‌ای‌ها در کار مصدق اخلال ایجاد می‌کنند و او را عامل امپریالیسم و جیره‌خوار استعمار می‌دانند. برخی از آنها به دنبال اعطای امتیاز نفت شمال به شوروی هستند.

 

فرود به خدمت سربازی می‌رود و پیک حزب در شهرستان‌ها می‌شود. او هنوز هم به آرمان‌های حزب وفادار است و نمی‌خواهد مثل بقیه جا بزند یا بگریزد. فرود هفت هشت ماه به کارهای حزب در شهرستان‌های مختلف سامان می‌دهد و اعتصابات کارگری را رهبری می‌کند. او در حین این فعالیت‌ها دستگیر می‌شود و به زندان می‌افتد و بعد از چند ماه آزاد می‌شود. همه انتظار دارند که فرود از حزب کناره بگیرد، اما او باز هم پا پس نمی‌کشد.

 

۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فرامی‌رسد و دولت مصدق با کودتا سرنگون می‌شود. بعد از کودتا خفقان به اوج خود می‌رسد. دیگر هیچ‌کس امنیت ندارد و دستگیری و شکنجه و کشتن مخالفان به امری هرروزه بدل می‌شود. قرارداد نفت با کنسرسیوم امضا می‌شود. شاخۀ نظامی حزب لو می‌رود. بسیاری از افسران حزب تیرباران می‌شوند. فرود خودش را مدتی در خانۀ نرگس پنهان می‌کند. پدر نرگس خواهان برگشتن او به شهر خودشان است و از او می‌خواهد تا با فیروز ازدواج کند و در بیمارستان تازه‌سازِ شهر به مردم خدمت کند. عروسی منیره، خواهر فرود، فرامی‌رسد. فرود و نرگس به ولایت برمی‌گردند و فرود در این سفر به فیروز می‌گوید که عاشق نرگس است و از او می‌خواهد که از ازدواج با او منصرف شود.

 

فرود و نرگس بعد از چند روز به تهران برمی‌گردند. فرود دستگیر می‌شود و به زندان می‌افتد و جمعاً دو سال در زندان زرهی و قزل‌قلعه زندانی می‌شود و نهایتاً در بهار ۱۳۳۷ آزاد می‌شود. او بعد از آزادی به ولایتشان برمی‌گردد. در این ایام پدرش می‌میرد و فیروز با نرگس ازدواج می‌کند. فرود که دیگر تکیه‌گاهی ندارد، بدری و مادرش را با خود تهران می‌برد و برایشان خانه‌ای می‌گیرد. در بانک مشغول به کار می‌شود و به مستی پناه می‌برد تا شکست سیاسی و عشقی‌اش را التیام بخشد و فراموش کند. راه مسالمت‌آمیز حزبی‌ها در مبارزه با استبداد جای خود را به مبارزات مسلحانه و چریکی می‌دهد. بدری، خواهر فرود، که عضو سازمان‌های چریکی شده است ناپدید می‌شود و همزمان خبر کشته شدن چند دختر و پسر جوان در گیلان در روزنامه‌ها منتشر می‌شود. فرود که نسبت به این قضایا احساس مسئولیت می‌کند، باز هم به میدان مبارزه برمی‌گردد و رمان در اینجا پایان می‌یابد.

 

علوی در رمان «روایت» به بازخوانی دو دهه از تاریخ پُر تب‌وتاب معاصر ایران یعنی از حوالی سال‌های ۱۳۲۰ تا حدود ۱۳۴۰ می‌پردازد. «روایت» نیز همچون «چشم‌هایش» رمانی است سیاسی با چاشنی عشق. علوی در اینجا نیز عشق و سیاست را در مقابل هم قرار می‌دهد تا ببیند که پیروز این میدان کدام یک خواهد بود: عشق یا سیاست؟ و بدبختانه باز هم سیاست پیروز می‌شود و عشق نادیده گرفته می‌شود. به نظرم رمان «روایت» سه ضعف عمده دارد: نخست این‌که تحول شخصیت فرود در آغاز رمان و گام نهادن او در میدان مبارزه غیرمنتظره است و برای این تحول زمینه‌سازی مناسبی نشده است. دوم این‌که شخصیت‌های بسیاری در رمان وجود دارند که اضافی‌اند و بود و نبودشان هیچ نقشی در پیشبرد روایت ندارد. سوم این‌که بخش‌هایی از رمان گزارش صرف تاریخ حزب توده و تحولات آن است و از نظر داستانی جذابیت چندانی ندارد. 

لینک خرید کتاب 

در همین زمینه

  • اسماعیل

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
دو قدم مانده به صبح
آخرین نظرات