دو قدم مانده به صبح

سلام خوش آمدید

۱۹ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۱ ثبت شده است

در 1916، آلبرت انیشتین بزرگترین کار زندگی خود را به پایان رسانده بود، ده سال کوشش اندیشمندانۀ طاقت‌فرسا برای دست یافتن به نظریۀ تازه‌ای برای گرانش، که او آن را نظریۀ نسبیت عام نامید. ولی این تنها نظریه‌ای تازه برای گرانش نبود، بلکه نظریۀ تازه‌ای بود برای توصیف ساختار فضا و زمان.

نظریۀ نسبیت عام نخستین نظریۀ علمی بود که نه تنها می‌توانست بگوید اجسام چگونه درون گیتی حرکت می‌کنند، بلکه چگونه خود گیتی می توانسته فرگشت [تکامل] یابد.

 لارنس کراوس

 

  • ۰ نظر
  • ۱۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۱۷
  • اسماعیل

حتماً شما هم با افرادی مواجه شده‌اید که یا از سؤال پرسیدن می‌ترسند، یا خجالت می‌کشند و یا آن را خلاف غرور و شأن خود می‌دانند. هر چه که هست، این که از دیگران سؤال نپرسیم یک اشتباه بزرگ است. چه بسا مشکلات کوچکی که به سادگی حل می‌شوند ولی با نپرسیدن و درون‌ریزی، تبدیل به مسائل پیچیده‌تری در زندگی ما می‌شوند، و چه بسا مسائل بزرگ بشری که توسط افرادی حل شده‌اند که خصلت پرسش‌گری داشته‌اند و برای آن خصلت خود ارزش قائل بوده‌اند.

پرسیدن کلید در دانایی است. در کنار فکر کردن مستقل، باید سؤال هم پرسید.

  • ۰ نظر
  • ۱۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۱:۱۹
  • اسماعیل

مقدمه

وقتی نیچه گریست یک رمان روانشناختی است که بر پایۀ دیدگاه‌های اگزیستانیالیستی نویسندۀ آن اروین یالوم بنا شده است. این رمان دیداری خیالی بین فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی، و یوزف برویر، پزشک وینی را روایت می‌کند. در این دیدار یوزف برویر به فردریش نیچۀ جوان کمک می‌کند و او را که از فکر خودکشی که در سرمی‌پروراند منصرف می‌کند.

نگاهی به کتاب وقتی نیچه گریست

در وین سدۀ نوزدهم، داستانی از عشق، سرنوشت و اراده در میان خردگرایانی شکل می‌گیرد که تصویری از آن دوران ارائه می‌دهد. یوزف بروئر، یکی از بنیانگذاران مکتب تحلیل روانی، در اوج دوران زندگی به سر می‌برد. فریدریش نیچه، یکی از بزرگترین فیلسوفان اروپا در آستانه خودکشی ناشی از افسردگی قرار دارد و قادر به درمان سردردهای شدید و سایر بیماری‌هایش، نیست.

  • ۰ نظر
  • ۱۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۳:۲۶
  • اسماعیل

در اینجا 12 پاسخ متفاوت به پرسش اگر کتاب نخوانیم چه می‌شود داده‌ام. آیا شما هم می‌توانید مورد یا موردهای دیگری به این لیست اضافه کنید؟ حتماً جواب خود را در قسمت کامنت‌ها بنویسید.

  • ۰ نظر
  • ۱۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۳:۰۶
  • اسماعیل

من در دنیای بدون نوتیفیکیشن زندگی می‌کنم.

تمام نوتیفیکیشن‌های تمام اپ‌های موبایلم را قطع کرده‌ام و بنابراین تا خود اپ را باز نکنم نمی‌دانم آن تو چه می‌گذرد و از این جهت خیلی هم خوشحالم. چون هیچ چیزی نمی‌تواند تمرکز مرا به هم بزند. خصوصاً که من خیلی موسیقی و رادیو فرانسه گوش می‌دهم. ساعت‌ها گوشم به موسیقی یا رادیو فرانسه است و هیچ نوتیفیکیشنی صدای آن را قطع نمی‌کند.

وقت‌هایی هم که به چیزی گوش نمی‌دهم و سرم به کارهای دیگری گرم است هیچ صدایی تمرکز مرا به هم نمی‌زند.

شاید بگویید که خوب چه کاری است، اینترنت را قطع کن!

این روش به نظر معقول به نظر می‌آید ولی در عمل این روش جواب نمی‌دهد. چون در ما کِرمی رشد کرده است به نام کِرم وصل بودن یه اینترنت و چک کردن تمام نوتیفیکیشن‌ها. بنابراین اگر به اینترنت وصل نباشید در کمتر از چند دقیقه دوباره سراغ گوشی خود می‌روید و اینترنت آن را روشن می‌کنید. نتیجه! باز نوتیفیکیشن‌ها شما را تسخیر خواهند کرد.

برای فائق آمدن بر یک عادت بهترین کار این است که ذهن را فریب دهیم. بنابراین ذهن را با این روش به این عادت بدهید که: ببین ذهن من، گوشی به اینترنت وصل است ولی هیچ خبر جدیدی نیست و هیچ پیامی نیامده است. می‌بینی که هیچ نوتیفیکیشنی نیامده است!

امتحانش مجانی است. چند روز این روش را امتحان کنید خواهید دید که چقدر روش خوب و کارآمدی است و شما به میزان زیادی تمرکز خود را بالا می‌برید.

در همین زمینه:


Photo by David Švihovec on Unsplash

  • ۲ نظر
  • ۱۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۵۰
  • اسماعیل

این گفته نیچه را به خاطر بسپارید که:«حقیقتی در کار نیست، آنچه هست تنها تعبیر ماست.» بنابراین اگر بینش های فوق العاده را در بسته بندی های زیبا به بیمارانمان پیشکش می کنیم، یادمان باشد که این بینش، ساخته ذهن ماست، تنها یک تفسیر است و نه لزوما تنها تفسیر ممکن.

  • ۰ نظر
  • ۱۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۳:۵۹
  • اسماعیل

من همیشه امپراتورم و در آینده وقتی نام لرد باتهورد، رئیس‌الوزرای شما (انگلیس) را فراموش کردند و نام‌های دیگر که امروز جلوه می‌کند ازبین رفت، در قرن‌های آینده من هنوز امپراتور خواهم بود!

جسم من در اختیار شماست ولی روح من آزاد است و تا پایان زندگی همان همّت و فعالیت دورهٔ فرماندهی اروپای مرا دارد و آن اروپا در آتیه در مورد رفتاری که نسبت به من شده ‌است قضاوت خواهد کرد و شرمساری آن نصیب انگلستان خواهد شد.

بدبختی و تیره‌روزی به نوبهٔ خود دارای مفاخر و محاسنی است. اگر من روی تخت سلطنت و در میان طرفداران خود می‌مردم، چون حریفی نداشتم، دنیا آن طور که باید مرا نمی‌شناخت؛ ولی در سایهٔ این بدبختی، مرا آن طور که هستم مورد قضاوت قرار خواهند داد و اسارت سَنت‌هِلِن حضور تاریخی مرا تصفیه و تکمیل خواهد کرد و این سنگستان تیره، پایگاه رفیعی خواهد شد که مرا به تمام عالم نشان خواهد داد.

ناپلئون بناپارت

 

Photo by Burst on StockSnap

 

  • ۰ نظر
  • ۱۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۳:۲۵
  • اسماعیل

ما، در جستجوی شکل دیگری از زندگی هستیم، چون از وضعیت کنونی خود نمی‌توانیم بهره بگیریم. از آنجائی که استعداد درونی خویش را نمی‌شناسیم، به‌ بالاتر چنگ می‌اندازیم، اما از این اصل غافلیم که اگر بر شاخه‌ای بلند هم که بایستیم، باز هم باید با پاهای خود قدم برداریم و اگر بر بالاترین جایگاه ممکن هم که بنشینیم، باز هم بر روی نشیمن‌گاه خویش قرار خواهیم گرفت.

میشل دو مونتینی

  • ۰ نظر
  • ۰۹ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۴:۵۵
  • اسماعیل

بعضی متخصصان معتقدند که عبارت اصلی یونانی «خود را بشناس» به معنی آن است که «بدان فقط یک انسان هستی». یعنی همان طور که ما در روان کاوی می‌گوییم، آنچه باید «پذیرفت» یا «با آن کنار آمد»، میل کودکانه‌ی ما به بازی در نقش خدا و نیاز همه‌جایی‌مان به اینکه طوری با ما رفتار کنند که انگار خداییم.

 
💡🌹😊
  • ۰ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۳۰
  • اسماعیل

شعر رفتار من عادی است قیصر امین پور از مجموعۀ گل‌ها همه آفتابگردانند

رفتار من عادی است

اما نمی‌دانم چرا

این روزها

از دوستان و آشنایان

هرکس مرا می‌بیند

از دور می‌گوید:

این روزها انگار

حال و هوای دیگری داری!

اما

من مثل هر روزم

با آن نشانی‌های ساده و با همان امضا،

همان نام و با همان رفتار معمولی

مثل همیشه ساکت و آرام این روزها

تنها

حس می‌کنم گاهی کمی گنگم

گاهی کمی گیجم

حس می‌کنم از روزهای پیش

قدری بیش‌تر این روزها را دوست دارم

گاهی - از تو چه پنهان -

با سنگ‌ها آواز می‌خوانم

و قدر بعضی لحظه‌ها را خوب می‌دانم

این روزها گاهی از روز و ماه و سال،

از تقویم، از روزنامه بی‌خبر هستم

حس می‌کنم گاهی کمی کمتر

گاهی شدیداً بیشتر هستم

حتی اگر می‌شد بگویم

این روزها

گاهی خدا را هم یک جور دیگر می‌پرستم

از جمله دیشب هم

دیگرتر از شب‌های بی‌رحمانه دیگر بود:

من کاملا تعطیل بودم

اول نشستم خوب جوراب‌هایم را اتو کردم

تنها - حدود هفت فرسخ -     

در اتاقم راه رفتم

با کفش‌هایم گفتگو کردم

و بعد از آن هم رفتم

تمام نامه‌ها را زیر و رو کردم

و سطر سطر نامه‌ها را دنبال آن افسانۀ موهوم

دنبال آن مجهول گشتم چیزی ندیدم

تنها یکی از نامه‌هایم بوی غریب و مبهمی می‌داد

انگاراز لابه‌لای کاغذ تا خوردۀ نامه

بوی تمام یاس‌های آسمانی احساس می‌شد

دیشب دوباره بی‌تاب در بین درختان تاب خوردم

از نردبان ابرها تا آسمان رفتم

در آسمان گشتم

و جیب‌هایم را از پاره‌های ابر پر کردم

جای شما خالی!

یک لقمه از حجم سفید ابرهای تُرد

یک پاره از مهتاب خوردم

دیشب پس از سی سال فهمیدم

که رنگ چشمانم کمی میشی است

و برخلاف سال‌ها پیش

رنگ بنفش و ارغوانی را از رنگ آبی دوست‌تر دارم

دیشب برای اولین‌بار دیدم که نام کوچکم

دیگر چندان بزرگ و هیبت‌آور نیست

این روزها دیگر تعداد موهای سفیدم را نمی‌دانم

گاهی برای یادبود لحظه‌ای کوچک

یک روز کامل جشن می‌گیرم

گاهی صدبار در یک روز می‌میرم

حتی یک شاخه از محبوبه‌های شب یک غنچه مریم

هم برای مردنم کافی است

گاهی نگاهم در تمام روز

با عابران ناشناس شهر

احساس گنگ آشنایی می‌کند

گاهی دل بی‌دست‌وپا و سربه‌زیرم را

آهنگ یک موسیقی غمگین هوایی می‌کند

اما غیر از همین حس‌ها که گفتم

و غیر از این رفتار معمولی

و غیر از این حال و هوای ساده

و عادی حال و هوای دیگری

در دل ندارم

رفتار من عادی است

 

Photo by Mike Cox on Unsplash

  • ۰ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۳:۵۴
  • اسماعیل

امانوئل ماکرون برای بار دوم به عنوان رئیس جمهور فرانسه برگزیده شد. هرچند که او 58 درصد آرا را به دست آورده است اما باید توجه داشت که در واقع او 19 میلیون رأی از میان 49 میلیون رأی ثبت‌نام شده را کسب کرده است. (در کشورهای غربی افرادی که تمایل دارند رأی بدهند، باید از قبل ثبت‌نام کنند).

در مقایسه با آرای اخذ شده در مرحلۀ دوم انتخابات سال 2017، امسال ماکرون 2 میلیون رأی کمتر کسب کرده است.

برخلاف امانوئل ماکرون، مارین لوپن اما، در انتخابات شهرداری‌ها از مجموع 35000 رأی، توانسته است 32000 رأی را به دست آورد.

منبع: وزارت داخلی فرانسه

  • ۰ نظر
  • ۰۷ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۰۶
  • اسماعیل
در جامعه‌ای که حکومتش توتالیتر است، آدم ناچار است با قدرت ارتباط مستقیم داشته باشد؛ راه گریزی وجود ندارد. به همین دلیل سیاست هرگز انتزاعی نمی‌شود. به صورت نیرویی خشن، بی‌رحم و آشکار باقی می‌ماند که تمام چند و چون زندگی ما را تعیین می‌کند: چه بخوریم، چه طور زندگی کنیم و کجا کار کنیم. چنین حکومتی مثل یک بیماری همه‌گیر، مثل طاعون، هیچ کس را مستثنی نمی‌کند.  تناقض در این‌جاست که این دقیقا همان روشی است که حکومتِ توتالیتر با آن دشمنانش را می‌پروراند: شهروندانِ سیاسی شده. انقلابِ مخملی فقط حاصل کار سیاستمدارانِ سطح بالا نیست، بیش از آن حاصلِ آگاهی شهروندانِ معمولی است که آلوده‌ی سیاست شده‌اند.
  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۴:۱۷
  • اسماعیل

رهایی از زندان ذهن نام کتابی است از کاترین سوتکر و متیو مک کی که توسط امید خواجه محمودآبادی و ساره حسینی عطار ترجمه شده است.

این کتاب در 129 صفحه و توسط نشر شمشاد به بازار نشر ارائه شده است. برای خرید نسخۀ الکترونیکی کتاب از فیدیبو و طاقچه روی لینک‌های زیر کلیک کنید:

جملۀ معروفی در مورد ذهن هست که می‌گوید ذهن خدمت‌کاری خوب و اربابی بی‌رحم است. اگر کنترل عملکرد ذهن‌تان را در اختیار نداشته باشید و آن را به درستی تربیت نکنید، به جای اینکه 

  • ۰ نظر
  • ۰۶ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۱:۵۳
  • اسماعیل
هر وقت به کسی گفتم روزها برای پیاده‌روی و دویدن به پارک نزدیک خانه‌مان می‌روم بلافاصله ابراز علاقه کرد که او هم به من خواهد پیوست. فقط کافیست از فردا 5 دقیقه قبل از حرکت از خانه یک اس‌ام‌اس ناقابل برای او بفرستم.
 
هیچ‌وقت هیچ‌کدام از این افراد به من نپیوستند.
 
شما هم اگر برای شروع ورزش یا هر فعالیت دیگری منتطر این هستید که کسی با شما همراه شود، خیالتان راحت باشد که هرگز آن فعالیت را شروع نخواهید کرد.
 
🙂🌹💡
  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۰۱ ، ۰۹:۱۵
  • اسماعیل

1

دیروز قبل از شروع مسابقۀ فوتبال منچستر سیتی در مقابل واتفورد، در حالی که تمام بازیکنان مطابق رسم متداول شدۀ این روزها در اعتراض به نژادپرستی زانو زده بودند، امانوئل دنیس بازیکن سیاه‌پوست تیم واتفورد زانو نزد.

2

در حالی که این روزها صحبت از بازگشت فاشیسم و راسیسم در اروپا می‌شود و به نظر من، با توجه به تمام قرائن و شواهد، این صحبت خیلی جدی است! بعضی از مهاجرین، خصوصاً پناهندگان با شرایط خاص، می‌خواهند به مارین لوپن رأی بدهند!

3

صحبت‌های ماز جبرانی در یکی از برنامه‌هایش در چند سال پیش همیشه در گوش من می‌پیچد. می‌گفت با یک مهاجر ارمنستانی که در آمریکا رانندۀ تاکسی است صحبت می‌کرده و او گفته است که می‌خواهد به ترامپ رأی بدهد. چرا؟ چون ترامپ جلو ورود مهاجران را می‌گیرد.

4

نظر شما در این مورد چیه؟

  • ۰ نظر
  • ۰۴ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۴:۰۲
  • اسماعیل
روان درمانی مسیری است که فرد را به سوی معنی عمیق زندگی می‌برد. زمینه را آماده می‌کند. برای تغییر باید، ژرفای تاریک احساساتمان را ببینیم. در این تاریکی‌ها باید با آرزوهای واپس زده و ضربه های دوران کودکی مواجه شد.
در واقع وقتی فردی روان درمانی را آغاز می‌کند، حقیقتا کور است. به اشکال گوناگون قربانی و دشمن خود است و از آن بی خبر است. او خیال می‌کند قربانی تاریخچه‌ی خانوادگی است، ولی در روان درمانی می‌تواند به رابطه‌ی تعارضات بیرونی با ابعاد ناخودآگاهش پی ببرد. از این راه می‌تواند خود را مکان یابی کند و به برخی ترمیم‌ها بپردازد. اینجا عموما کار درمانگر خاتمه می‌یابد. البته جهت نشان داده شده است.
 
گی کورنو
  • ۰ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۲:۴۶
  • اسماعیل

با آنکه عصر جدید به خود می‌بالد که توانسته از شر افکار خرافی نجات یابد، زندگی روزمره در عصر جدید نیز مملو از عناصر خرافی است. کسانی که به هر دلیلی "به تخته می زنند" یا در پی آنند که کارهای مهم خود را تا جایی که ممکن است در ساعات و روزهای خوش یمن یا سعد انجام دهند، یا دیدن جغد را نحس می‌دانند و ... اینها نمی‌توانند وجود عناصر جادویی و خرافی را در زندگی روزمره خود انکار کنند. در افکار مردم زمانه ما، بیش از همه اعتقادات و باورهای قرون گذشته، عناصر خرافی آن به جای مانده و کاملا روشن است که بین اضطراب و نگرانی ناشی از دیدن جغد و موفقیت فرد عوام فریب در میان این مردم یک رابطه معنادار وجود دارد.

  • ۰ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۰:۵۸
  • اسماعیل

6 فیلسوف بزرگ،راه حل هایی برای مشکلات روزمره ی ما ارائه کند.

با خواندن این کتاب،از «سقراط» یاد می گیریم،که عدم محبوبیت را نادیده انگاریم.
«سنکا» به ما کمک می کند، تا بر احساس یاس و ناامیدی غلبه کنیم.
«اپیکور» بی پولی ما را چاره می کند.
«مونتنی» راهنمای مناسبی برای درمان ناکارآیی ماست.
عشاق دلشکسته می توانند با خواندن آثار «شوپنهاور» تسلّی خاطر یابند.
و کسانیکه در زندگی با سختی های زیادی روبرو هستند،با «نیچه» همذات پنداری می کنند.

تسلی بخشی های فلسفه،یکی از آخرین آثار آلن دو باتن است، که تاکنون بیش از 200000 نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته است.

  • ۰ نظر
  • ۰۳ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۰:۴۴
  • اسماعیل

خانواده‌ها اهمیت دارند، اما باید تغذیه شوند. وجود ارتباط حیاتی است. بدگمانی و حسادت در سکوت رشد می کنند. ما از همه‌ی فرصتها برای تجلیل خانواده استفاده می‌کنیم: در عروسی‌ها و در جشن‌ها، سالگرد و زادروزهای بزرگ، حتی در آیین خاکسپاری، در واقع هر بهانه‌ای که بتوان با آن سفره‌ای بزرگ انداخت سبب تقویت پیوندهای خانوادگی می گردد، دلیل این حرف هم اینست که خانواده‌ای که اعضای آن می توانند بخوبی با هم غذا بخورند لابد اعضای آن می توانند در بلندمدت هم به خوبی با هم زندگی کنند.

  • ۱ نظر
  • ۰۲ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۶:۲۳
  • اسماعیل
دو قدم مانده به صبح
آخرین نظرات