1
یکی از کارهای همیشگی هدایت جوک درست کردن و مسخره کردن اطرافیانش بود. برای خود من به خاطر کوچکیِ اندامم جوکی درست کرده بود که همه دوستان نقل میکردند و میخندیدند. تفصیل آن این است که زمانی به علت مقالهٔ تندی که نوشته بودم، دولت دستور بازداشت مرا صادر کرده بود و من چون اطلاع داشتم، مخفی شده بودم. هدایت میآید در کافه و میگوید: «بچهها آخرین خبر را شنیدید؟» میگویند: «نه.» میگوید: «دیروز مأموران شهربانی رفتهاند در خانهٔ خامهای تا او را دستگیر کنند، خودش آمده و در را باز کرده و گفته است: «چه کار دارید؟» مأمورها گفتهاند: «آقاپسر، برو به آقاجونت بگو بیاید درِ خانه کارش داریم.»
- ۰ نظر
- ۲۴ خرداد ۰۴ ، ۲۳:۲۴








